پرسه در مه: پیاده‌روی در ذهن مه‌آلود
محسن سیف: پرسه در مه، نوعی یك ذهن زیبا در حد بضاعت ایرانی است كه با وجود تكراری بودن پی‌رنگ داستانی، ساختار بصری خوب و فكرشده‌ای دارد. روایت تداخلی و تودرتوی حوادث تناسب قابل تأملی با روان‌پریشی قهرمان اصلی قصه (شهاب حسینی) پیدا كرده است. ماجراها گویی از دریچه‌ی ذهن آشفته‌ی او بازتاب بیرونی می‌یابند و درهم‌ریختگی زمان و رفت‌وبرگشت‌های پی‌درپی خط سیری زیگزاگی و متناسب با تحلیل و ادراك ذهنی بیمار دارد؛ یك دانشجوی پریشان‌حال رشته‌ی موسیقی كه با هجوم صداهای مزاحم و زوزه‌ی اصوات بیگانه در لحظه‌های خلق یك ملودی و چینش هنرمندانه‌ی نت‌ها به سردرگمی می‌رسد. با تشدید مرحله به مرحله‌ی این تهاجم ذهنی درك طبیعی از جایگاه زیر و بم اصوات در یك ساختار موسیقایی را از دست داده است. این دگرگونی و درك متفاوت كه با هدایت و مدیریت در یك فرایند ساختارشكنانه می‌تواند مقدمه‌ی ورود به مرحله‌ی خلاقیتی انقلابی و نبوغ حرفه‌ای شود، همان مرز باریك و پل لرزانی است كه نبوغ و جنون را از یك تبار و قبیله معرفی می‌كند.

نت گم‌شده
نیما عباس‌پور: فیلم‌های کوتاه بهرام توکلی را دوست نداشتم. چون در فیلم کوتاه با انبوهی فیلم طرف هستید که سازندگان‌شان در زمینه‌های مختلف مشغول بازیگوشی و تجربه هستند، اما فیلم‌های توکلی در میان‌شان تجربه‌های تازه و چشم‌گیری نبودند. بیش‌تر تکراری بودند. با این حال او با ساخت فیلم‌های بلندش ثابت کرد که فیلم‌ساز توانا و صاحب سلیقه‌ای‌ست و فیلم امسال او یکی از بهترین فیلم‌های جشنواره است. پرسه در مه روایتی غیرخطی دارد و در سینمای ایران بهترین تجربه در نوع خود است، چون برای انتخاب چنین فرمی دلیل محکمی دارد: داستان را فردی روایت می‌کند که در کماست. آهنگ‌سازی که قادر نیست اثرش را تکمیل کند و زجر می‌کشد. کافی‌ست فیلم را مقایسه کنید با نمونه‌های دیگرکه تلاش کرده‌اند از این بازیگوشی‌های روایی داشته باشند ولی ناموفق‌اند، چون دلیلی برای انتخاب فرم روایی خود ندارند.

این ابتدای ویرانی است
الهام طهماسبی: پرسه در مه، روایتی تازه از یک ذهن زیبا در مسیر خلق اثری هنری است که در بن­بستی تلخ گرفتار شده. فیلم قبلی بهرام توکلی، پابرهنه در بهشت هم با روایتی درون­گرایانه و ساختاری حرفه­ای نشان داد که او اصول کارگردانی را خوب می­شناسد و هر چند روایت فیلم، داستانی نامأنوس و هذیان­گونه داشت و بجز کاراکتر هومن سیدی که تا حدی شفاف بود، باقی شخصیت­ها و داستان­ فیلم، فضای گنگی را ترسیم می­کردند که با وجود ساختار خوب و حرفه­ای، میلی به دوباره دیدن فیلم ایجاد نمی‌كرد، اما این بار با این‌که باز هم داستانی تلخ دست‌مایه‌ی پرسه در مه شده، اما داستان با چنان ظرافتی در ساختار روایت شده که گاهی یادت می‌رود فیلم می‌بینی.


برای خواندن ادامه این نقدها شماره ۴۰۷ (اسفند ۱۳۸۸) مجله فیلم رو خریداری بکنین. توش نقدهایی جالبی در مورد دو تا فیلم شهاب نوشته که به خوندنش می ارزه!