کافه سینما- در ادامه معرفی و نقد مهمترین فیلم های سال 2016، این بار مروری داریم بر نامزدهای اسکار فیلم های خارجی زبان: " تونی اردمن"، "فروشنده"، "سرزمین مین"، "ملازم"، "مردی به نام اُو"، "تانا"
گزیده نظرات نویسندگان کافه سینما درباره «فروشنده»:
●سید آریا قریشی: از جنبهای ادامه فیلمهای اخیر فرهادی به شمار میرود: ماجرای زوجی که پس از پیش آمدن یک بحران، باید بین دوراهی «وفاداری به احساسات درونی خود» و «سازش با شرایط» انتخابی سرنوشتساز انجام دهند. اما اگر در فیلمهایی چون «درباره الی...»، «جدایی نادر از سیمین» و «گذشته» بحران شکل گرفته منجر به ایجاد «بحران قضاوت در مورد دیگران» میشود، این بار تمام شخصیتهای کلیدی در پی ماجرای پیش آمده، ناچار به قضاوت در مورد خود میشوند (صحبتهای رعنا در مورد این که خودش مقصر حادثه بوده، سکانس چک کردن گوشی یک دانشآموز توسط عماد، و شرایط شخصیت پیرمرد در اواخر فیلم، سهگانه بحران «قضاوت در مورد خود» را در فیلم تشکیل میدهند). ارجاع هوشمندانه به نمایش مرگ یک فروشنده که نشان از درک عمیق فرهادی از نمایش تحسینشده آرتور میلر دارد، این وجه را تقویت میکند. توانایی فرهادی در مقام فیلمنامهنویس جهت گسترش بحران و در مقام کارگردان جهت ایجاد تعلیق قابل ستایش است. اما فروشنده دچار نقاط ضعفی است که در سینمای فرهادی کمتر دیده بودیم: سکانسهای اضافی برای تحمیل شعارهای اصلی فیلم (از جمله کل ماجرای زن معذب در تاکسی)، چند دیالوگ و اشاره گلدرشت (تأکید بر ترک روی شیشه در ابتدای فیلم، جملات رد و بدل شده میان عماد و دانشآموزان پس از خواندن داستان گاو در کلاس) و بدتر از همه آدرس غلط دادن به تماشاگر (آیا مشکل رفتار عماد در چک کردن گوشی شاگردش فقط به این خاطر است که پدر آن دانشآموز از دنیا رفته است؟ یعنی اگر سایه پدر بر سر آن بچه بود رفتار عماد توجیهپذیر جلوه میکرد؟ از سوی آیا اگر در انتها به جای پیرمردی گریان با جوانی سرحال روبهرو بودیم، رفتار تند عماد توجیه میشد؟ مگر کل فیلم در مذمت تعرض به حریم شخصی دیگران نبود؟ پس چرا فرهادی در چهل دقیقه پایانی برای تغییر بار ارزشی به جای تمرکز بر رفتار عماد در تجاوز به حریم شخصی دیگران، مدام روی «مظلومیت» و معذرتخواهیهای پیرمرد تأکید میکند؟) ضربهای جدی به فروشنده میزنند.
●آریان گلصورت: فیلمی که در پس روایت خود بحث بحران جنسی، تضادهای اخلاقی، تنگناهای اجتماعی، هجوم بی محابا به حریم خصوصی یکدیگر و از میان رفتن پردهها را مطرح میکند. فرهادی تماشاگرش را طبق استراتژی معمول خود، به مرور درگیر یک تعلیق اخلاقی کرده و او را در نهایت با این چالش مواجه میکند که واکنش مناسب به موقعیت پیچیدهای مانند آن چه در فیلم رخ میدهد چه میتواند باشد. تراژدی شهری فرهادی، درامی است که کمتر از چند اثر اخیرش بر پایه معما و بازی با مفهوم قضاوت بنا شده و به جای تنشهای بیرونی، بیشتر بر کشمکشهای درونی تمرکز میکند. در این جا بار دیگر موتیف خانوادهای در حال فروپاشی تکرار شده و مفاهیمی چون اجرای عدالت و حق افراد نسبت به یکدیگر مورد واکاوی قرار میگیرند. فرهادی تمام اجزای فیلماش را به گونهای چیده که به آن موقعیت نهایی و نتیجهگیری پایانی برسد. این البته ویژگی فروشنده است و تصمیم کارگردان مبنی بر شیوه پیشبرد روایت. اما نباید انتظار داشت که چنین فیلمی، با همه نکات شایسته توجهی که دارد، به اثری در حد و اندازههای مثلا درباره الی تبدیل شود. در درباره الی ما پس از پایان میتوانستیم از زوایای مختلف به ماجرا نگاه کنیم و به تحلیلهایی متنوعی برسیم. اما ما در فروشنده با فیلمنامهای کاملا مهندسی شده طرف هستیم که شخصیتها به جای اینکه داستان را شکل دهند، گویا عروسکهایی در دستان نویسندهاند. عماد و رعنا در فروشنده در بسیاری از لحظات بلاتکلیفاند تا فرهادی با دست باز بتواند داستانش را جلو ببرد و برایشان تعیین و تکلیف کند. این عدم انعطاف باعث شده تا فروشنده در سطح فیلمی درگیرکننده و با قابلیت بحث باقی بماند، اما به اثری چند لایه و با پتانسیل کشف تبدیل نشود. از سوی دیگر برخی از اجزای فیلم انگار تنها در خدمت ایدهاند و نه داستان. انگار این ایده مسیری را به فیلمساز پیشنهاد کرده که او در آن پیش میرود و برای تقویتاش دست به تمثیلهای بصری گاهی نه چندان سطح بالا میزند. برای مثال دیوار ترک خورده بالای تخت و مکث دوربین روی شیشه شکسته را به یاد آوردید. به همین دلیل ما در فروشنده کاملا حضور مولف را احساس میکنیم که چگونه عناصر مختلف را کنار هم چیده تا ما را به سوی نتیجه دلخواه خود هدایت کند.
●محسن شرف الدین: اگر قصد مقایسه با آثار قبلی فیلمساز داشته باشیم فروشنده جایگاه خاصی پیدا نمی کند. یک اثر گیرا و پرتعلیق دیگر از اصغر فرهادی که اینبار به دلیل حفره ها و ایرادات عجیب فیلمنامه در سطح باقی می ماند و تاثیر گذاری طولانی مدتی ندارد. بازی شهاب حسینی جایگاه فیلم را بالا کشیده و به ارزشهایش افزوده است. نکته خطرناک و غیر منتظره در مورد فرهادی در فیلم فروشنده پیام های سطحی و ابراز نظرهای فرامتنی و خارج از قاعده ای بود که معمولا در فیلمهای او دیده نمی شد.
●دنیا میرکتولی: بی دلیل نیست که هاروی واینستین (تهیه کننده بنام آمریکایی) قدرت فروشنده را از آزمایش موشک های بالستیک بیشتر می داند! حالا و با تماشای آثار مهم سینمایی سال که اکثرا در سطح متوسط بودند و یا انتظارهایمان را چندان برآورده نکردند (به استثنای منچستر کنار دریا، بلو جی، و تونی اردمن)، بهتر می توان به قضاوت درباره فیلمی نشست که بسیار جای مکاشفه و بحث دارد. تعمیم پذیری و جهانشمولی وضعیتی که شخصیت های فیلم تازه فرهادی در آن گرفتار شده اند، مهم ترین ویژگی مثبت فروشنده است. فرهادی در این فیلم تاثیرات یک فاجعه را روی روابط درون خانواده ترسیم می کند. تصویری که معمولا در آثار میشائیل هانکه با آن روبرو شده ایم. خانواده اغلب اولین میدان رزمی ست که بشر در آن قرار می گیرد و با رخ دادن فاجعه، هم عماد و هم رعنا علنا این فرصت را می یابند تا نقش خودشان را در رویارویی با شرایط ناگوار بازی کنند و خودشان و آستانه تحمل شان را بازیابند و ارزیابی کنند. مثل سایر آثار فرهادی، از طریق فاجعه، هم زندگی و هم نمایش تبدیل به عرصه درگیری و و کشمکش روحی شخصیت ها می شود. در پایان فیلم، نمایش و زندگی واقعی کاملا بر هم منطبق می شوند و کل فیلم از نو در ذهن مخاطب جای می گیرد. حالا بیننده در ذهن عقب می رود و معنای نماهای قبلی را بهتر درک می کند.
●رامین رئیسی: فرهادی به چنان استاندارد بالایی رسیده که حتا وقتی درام چندان متقاعد کننده ای هم ندارد باز هم می تواند فیلم غافلگیرکننده و درجه یک خلق کند.