شهاب حسینی  - گزیده ی صحبت های شهاب حسینی با عادل فردوسی پور

 کافه سینما-سرویس تلویزیون: شهاب حسینی به شکل ضبط شده در برنامه  90 ظاهر شد و در گفتگویی با عادل فردوسی پور، از دغدغه های فوتبالی اش  گفت:
 - بین تماشای فیلم محبوبم و دیدن یک مسابقه فوتبال، تماشای فوتبال را انتخاب می کنم.
 - در نوجوانی در تیم نوجوانان پاس در پست هافبک بازی کردم.
 - بهترین بازی هایی که این اواخر به خاطر دارم. بازی  آلمان-آرژانتین و آلمان -برزیل. 
- دراماتیک ترین بازی عمرم مسابقه ایران و استرالیاست.
- بازیکن محبوبم در ایران، خداداد عزیزی است.
- از بین مسی و رونالدو، طرفدار مسی هستم.
- بهترین و محبوبترین بازیکن عمرم زین الدین زیدان است.
- جک نیکلسون، زیدان سینما است.
- بزرگترین ترس زندگی ام، ایستاده نمردن است. 
- بهترین اجرای من در سینما، "درباره الی..." بود.
- یکی از اجراهایم را ۲۷ بار تکرار کردم.
-یکی از بهترین اجراهایم که دوستش دارم کاراکتر احمد "درباره الی" است.
- به بازی در سینمای جهان فکر نمی کنم. بیشتر کارگردانی در عرصه جهانی را دوست دارم.
- کاش استادیوم ها می توانستند همه طیف افراد را در برگیرد مانند سینما.
- عباس کیارستمی گنیجه گرانبهایی بود که قدرش را ندانستیم.
- فضای مجازی را دوست ندارم. وحشت آور است.
- بنظرم یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایان است.

+ فایل تصویری این برنامه به زودی روی وبلاگ قرار می گیره.

شهاب حسینی  - مصاحبه با برنامه ی "سلفی"

 علی میرمیرانی که پیش از این برنامه گفت‌ و‌ گو محور موفق "گفت و گوی  تنهایی" را در شبکه چهار روی آنتن برده بود به زودی برنامه جدیدی را باز هم با  محوریت گفت و‌گو با هنرمندان سرشناس کشور تولید می کند، برنامه ای به نام  "سلفی" که قرار است پخش اینترنتی داشته باشد.

 بنا به اعلام تهیه‌کننده "سلفی"، اولین قسمت از این برنامه که به گفت و گو با شهاب حسینی اختصاص دارد، از امروز یکشنبه 10 مرداد پخش خواهد شد. در این گفت وگو شهاب حسینی از واکنش مجله فیگارو درباره تقدیم جایزه کن به حضرت مهدی (عج) تا اتفاقات پیرامون فضای مجازی سخن گفته. او همچنین درباره تعامل و علاقه به پدرش گفته و به روایت خاطراتی از زندگی‌اش پرداخته است.

علی میرمیرانی گفت و‌گو کننده این برنامه است، او که تجربه نویسندگی و روزنامه ‌نگاری را هم در کارنامه کاری خود دارد پیش از این در برنامه هایی چون "گفت و گوی تنهایی"، "رخ تو رخ"، "چکامه" و... حضور داشته است.
میرمیرانی قرار است در "سلفی" گفت و گویی متفاوت با هنرمندان را تجربه کند و در آن، به زوایای مختلف زندگی شخصی و حرفه‌‌ای آن‌ها بپردازد. هنرمندان در این گفت و گوها از تاثیرگذارترین کتابی که در زندگی خوانده‌اند تا بزرگترین اشتباه‌های‌شان در زندگی می‌ گویند.

مدت زمان برنامه "سلفی" نیز 30 تا 40 دقیقه است و هر هفته به یک مهمان سرشناس در حوزه فرهنگ و هنر اختصاص خواهد داشت. این برنامه قرار است از شبکه اینترنتی "آیو" به آدرسwww.aionet.ir پخش خواهد شد. این شبکه اینترنتی پیشتر برنامه "هتریک" را با حضور عادل فردوسی پور برای رقایت های یورو 2016 ساخته بود

 +  می توانید این برنامه را از اینجا ببینید.

شهاب حسینی - گفتگو درباره مرحوم خسرو شکیبایی

 برترین‌ها به نقل از تبار نوشت: خسرو شکیبایی با ورودش به سینما شمایل تازه ای از  ستاره را با خود به همراه آورد؛ شمایلی که نه مانند ستاره های قبل اتوکشیده و زیبا بود و  نه مانند ستاره های امروزی غیر از چند استثنا، چشمان آبی و زیبایی ظاهری آنچنانی  داشت. با شوریدگی که از درونش برآمده بود، روح تازه ای به سینما دمید. آمد و چنان  توفانی به پا کرد که گرد و غبار آن بعد از رفتنش هنوز در هوای سینما و تلویزیون باقی  مانده. از همین رو با شهاب حسینی که سوپراستار مانای امروز سینماست و در دو فیلم سینمایی «پیشنهاد 50 میلیونی» و «دل شکسته» تجربه همکاری با خسرو شکیبایی را دارد، در مورد تفاوت ستاره های امروز، دیروز و روند ستاره شدن شکیبایی و گفت و گو نشستیم.

سینمای ایران بازیگر زنده کم دارد. زنده نه از لحاظ لغوی، بلکه زنده از لحاظ مفهومی. بازیگران تاثیرگذار اگر هم نباشند، اما باز جایشان خالی است و هم چنان حضورشان حس می شود. خسرو شکیبایی یکی از همان بازیگرها است. چه ویژگی ممکن است این مانا بودن را ایجاد کند؟

خسرو شکیبایی یکی از بازیگرانی است که زندگی در بازی اش جاری بود. هر هنرمندی که موفق شود خداگونه خودش را از بین مخلوق و مخاطب خود حذف کند، می تواند این چنین ماندگار شود. خسرو شکیبایی هیچ وقت درگیر خودش نبود. ما او را به عنوان شکیبایی می شناختیم، اما خودش تصوری از شکیبایی که ما می شناختیم نداشت. برای خودش لباس فاخری از خسرو شکیبایی ندوخته بود که تنش کند. ما می دانستیم که بود اما خودش متوجه خودش نبود. زندگی او مثل وقتی است که حواست نیست زیباترینی و وقتی حواست هست فقط زیبایی است.

خسرو شکیبایی چون حوایش نبود که چه کسی است به این جایگاه رسید. امیدوارم از این نگاه برداشت بدی نشود اما او واقعا از خودش جدا بود. خسرو شکیبایی در سنین بالا هم از معصومیت و زودرنجی کودکی و در عین حال اشتیاق کودکی برخوردار بود. او از آن دسته آدم هایی بود که در زندگی دو بار متولد می شوند. یک بار به دنیا آمد و یک بار هم با دریافت هایی که توانست به آن دست پیدا کند، دوباره متولد شد.
راز ماندگاری الفبای شوریدگی.

درواقع مرگ برای تولد اولش اتفاق افتاد. تولد دوم او مرگی ندارد. تولد دوم از جایی شروع شد که به معانی و مفاهیمی که توانست آنها را در شخصیت خودش تثبیت کند، دست پیدا کرد و با تلفیق آن معانی و مفاهیم در وجود خودش بازتابی از خودش ارائه داد که ما امروز از آن به عنوان خسرو شکیبایی یاد می کنیم. او یک تولد جسمی و یک تولد روحی داشت که در زهدان تئاتر شکل گرفت، نمو کرد و با آثاری که از خودش به جا گذاشت، متولد شد. تولد دوم که تولد روح است به نظرم ابدی است؛ یعنی هیچ وقت مرگی در کار نیست.

اما تولد دوم خسرو شکیبایی در میانسالی اتفاق افتاد. او در دهه چهارم زندگی اش با فیلم هامون وارد گوی درخشش شد، با این حال حدود 20 سالی است که در سینما حضور داشت به اندازه کسی که 70 سال است وارد سینما شده آثار ماندگاری از خود به جا گذاشت.

بله اما در سینما کمیت مهم تر از کیفیت است. بعضی ها این قدر باهوش هستند که به موقع دورخیز می کنند و در دو سه گام، به چیزی که می خواهند می رسند. سال هایی که خسرو شکیبایی در تئاتر استخوان خورد می کرد، داشت برای دورخیزکردن آماده می شد. او مدام در حال غور و تفکر بود، من گاهی سر فیلم «پیشنهاد 50 میلیونی» سرزده به اتاق ایشان می رفتم، دلم می خواست کنارشان بنشینم و با هم صحبت کنیم.

یک میز کوتاه ژاپنی در اتاقش داشت، همه میز پر از کتاب های بازشده و قلم و کاغذ بود. او شعر نمی خواند که بیانش خوب شود، شعر نمی خواند که تمرینی شود برای دکلمه گفتن، صرفا برای لذت از ادبیات شعر می خواهند. شکیبایی در تمام مدت فعالیت هنری خود یک ساری تمام و کمال احساسات و عواطف و عشق بود که خودش اول از همه مستفیض آن می شد و بعد آن را از وجود خود به دیگران منتقل می کرد. در فیلم های ایشان بداهه پردازی و بدیهه گویی در زمینه شعر و ادبیات و ترکیب جملات بسیار دیده می شود. بسیاری از دیالوگ ها به خصوص در فیلم هامون مختص خودش است.

در تایید صحبت های شما باید اشاره کنم به منولوگ معروف و طولانی شکیبایی در «مدرس» خطابه 25 دقیقه ای که در یک برداشت گرفته شده است. طبیعتا شکیبایی در این پلان سکانس از قدرتی که در بداهه گویی داشته بهره گرفته است.

بله او همیشه برای من مصداق دونده تندرویی را داشت که گرد و خاک زیادی پشت سر خود راه می انداخت و همه معطوف گرد و خاک بودند و خودش از گرد و خاک فاصله گرفته و جلوتر بود. کسی خودش را نمی دید، همه حواس شان به گرد و خاک پشت سر او بود. خسرو شکیبایی خود را در کارش حل کرده بود. او جزئی از دریای کارش بود، نمی شد نقش را از او تفکیک کرد. این قدر متواضع بود که بعضا یادمان می رفت این کسی که رو به روی ما نشسته، خسرو شکیبایی است.

قابل توجه من و بعضی از همکاران که بعضی وقت ها فکر می کنیم که آفرینش حول محور ما آفریده شده است. خسرو شکیبایی و هم نسلانش در جو کارگردان سالاری کار کردند و کارشان خیلی سخت بود. الان جو بازیگرسالار است. در آن زمان رقابت بین بازیگرها زیاد بود و بعضی وقت ها از تعادل خارج می شد. حالا سلیقه مردم عوض شده است. امروز با نگاه به بازیگر فیلمی را برای دیدن انتخاب می کنند. کمتر پیش می آید اسم کارگردان مردم را به سینما بکشاند. برخلاف کارگردانانی چون اصغر فرهادی و کیانوش عیاری، اغلب کارگردان ها کارهایشان مدیون و مرهون بازیگران شان است.

گفتید شکیبایی خودش را در کارش حل کرده بود. خاطره معروفی از فیلم هامون هست که از داریوش مهرجویی نقل شده. در سکانسی تصمیم می گیرند شکیبایی بدون اطلاع بیتا فرهی به گوش او سیلی بزند. این کار را می کند و بعد کات. می نشیند یک گوشه و به خاطر کاری که کرده گریه می کند. انگار زمانی که جلوی دوربین می رفت، دیگر خودش نبود.

واقعا همین طور بود. یکی از روزهای فیلمبرداری فیلم پیشنهاد 50 میلیونی، وقتی ایشان آمدند سر کار، برخلاف هر روز که سلام همه را به گرمی جواب می دادند، فقط سر تکان دادند، همه فکر می کردند آقای شکیبایی از چیزی ناراحت است. تا ساعت 11 صبر کردیم و کم کم همه شروع کردند به پرسیدن که چه اتفاقی برایشان افتاده است. اصرار داشت که صحبت نکند و جواب کسی را نمی داد. آنقدر سوال ها از او بیشتر شد که بالاخره حرف زدند و گفتند چرا من را به حال خودم ول نمی کنید؟ گفتیم چه شده است؟ گفتی مشکلی نیست. مگر من توی این صحنه از خواب بیدار نشدم، وقتی از خواب بیدار می شوم، صدایم باید خواب آلوده باشد. من از صبح حرف نزدم که خواب آلودگی صدایم رفع نشود. صدایم را حفظ کردم، نمی خواهم حرف بزنم.

ایشان خیلی به جزییات دقت داشتند. تمام منویات و آرزوهای کارگردانی در وجود بازیگرش تجلی پیدا می کرد. به خصوص در سینمای ما که خیلی پروداکشن عجیب و غریبی ندارد. فیلم هایی که ساخته نمی شود که بگوییم بازیگر را بر بال خود نشاند و پرواز داد. معمولا بازیگرها هستند که سینما را بر بال خود می نشانند و به پرواز در می آورند. با احترام به آقای مهرجویی فکر می کنم، هامون نقشی بود که هیچ کس غیر از خسرو شکیبایی نمی توانست بازی کند. هر کسی دیگری اگر بازی می کرد به هیچ عنوان هامونی که اما امروز می شناسیم نبود.

می گویند «مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد» حضور خسرو شکیبایی در آن فیلم باعث اشتیاق آقای مهرجویی برای ساخت شاهکاری به نام هامون شد. بی شک آن فیلم مدیون خسرو شکیبایی است. امروز همه هامون را بیشتر به اسم شکیبایی می شناسند تا به اسم سازنده اش. هر چند بازی شکیبایی در این فیلم فوق العاده بود اما به نظر من بازی ایشان در دست های خالی حیرت انگیز بود. او در سارا هم که نقش منفی فیلم را داشت بی نظیر ظاهر شد. جالب است که در بسیاری از فیلم ها خسرو شکیبایی نقش مکمل را بازی می کند ولی اینطور به نظر نمی اید. آنقدر بازی ایشان خوب است که از نقش اصلی پررنگ تر می شود.

خسرو شکیبایی با خودش یک شوریدگی به سینما آورد که مختص به خودش بود. انگار مرزبندی هایی را که بازیگران هم دوره او داشتند را شکست. این امر از تسلط به تکنیکی بر می آید که تنها خودش به آن آگاه بود.؟

من این را یک درک و کشف می بینم. روزگاری بازیگرها به خودشان اینقدر غره می شدند که فکر می کردند تماشاگر پول می دهد که بیاید آنها را ببیند. ولی خسرو شکیبایی آمد و به ما در خدمت قصه کار کردن را یاد داد. نشان داد که لازم نیست استایل حضور دوربین نگاه های جذاب باشد. تا قبل از آن اکثر بازیگرها سعی می کردند حضور شیک و پیک و شسته و رفته ای جلوی دوربین داشته باشند و بیشتر از آنکه معنای پلان را درک کنند، حواس شان به این بود که چطور راه بروند و چطور نگاه می کنند.

بیشتر از اینکه به جان کلام فکر کنند به خودشان فکر می کردند، البته آن زمان رسانه ها این قدر قوی نبودند که در نقد بازیگر تاثیرگذار باشند. فیلم ها این قدر زیاد نبود و دسترسی مردم به آنها این قدر آسان نبود. هر کسی روی پرده می رفت شخصیت اسطوره ای می شد. بعضی هم از این موضوع لذت می بردند. حال شان هم از این بابت خوب بود ولی خسرو شکیبایی این قدر درگیر معنا بود که بعید می دانم که در بازیگری خودآگاهش فعال بوده باشد. به خاطر همین بود که ما خسرو شکیبایی را نمی دیدیم و به جایش حمید هامون را می دیدیم. مراد بیک را می دیدیم و... .

بازیگرهای زیادی هم هستند که این خاصیت را دارند و فقط مختص به خسرو شکیبایی نمی شود ولی اکثریت نیست. حداقل تا وقتی خسرو شکیبایی نیامده بود اکثریت اینطور نبودند. همه خسرو شکیبایی را با هامون به یاد می آورند، ولی فیلم زیبای دزد و نویسنده را به یاد دارم؛ با حضوری جذاب و بازی قابل باورش. صدای خاصی داشت و به درستی از آن استفاده می کرد. حتی بازی ایشان در فیلم رابطه که نقش معلم را داشت. در این فیلم وقتی به پسر معلول می گوید تو چرا حرف نمی زنی؟ چرا غذا نمی خورید؟ چرا در اتاق را به روی خودت می بندی؟ واقعا در آن لحظه فراموش کرده بود که دوربینی وجود دارد و فیلمبرداری می شود. دغدغه اش شده بود آن بچه.

به صدای خسرو شکیبایی اشاره کردید. خیلی ها بیشتر از بازی اش طرفدار صدایش بودند. شما چطور؟ نوار دکلمه شعرهایش را می گذاشتید در ماشین گوش کنید؟

من طرفدار حسش بودم و به نظرم صدا و احساسش مکمل خوبی بودند. وقتی صدای او را می شنوی که می گوید: سلام حال من خوب است. ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور و الی آخر، تخیل ات به کار می افتد. تصور می کنی پشت میزی جلوی پنجره ای نشسته و نامه می نویسد. او پیرو احساسش نسبت به متن، آن را دکلمه می کرد. مطمئنم متنی را کار می کرد که برایش دغدغه ایجاد می کرد. مهربانی ذاتی داشت که این مهربانی چاشنی همه کاره اش بود.

در پیشنهاد 50 میلیونی با یک پرنده ارتباط برقرار می کرد. این ارتباط خود خسرو با پرنده است نه ارتباط یک کاراکتر فیلم. برای من که فقط دو تا کار با ایشان داشتم، بضاعت چندانی در مورد صحبت کردن در مورد خسرو شکیبایی وجود ندارد. ولی در همین دو فیلم کاملا این تفاوت را احساس کردم و این تفاوت، تفاوتی نبود که آگاهانه خسرو شکیبایی بخواهد برای خودش ایجاد کند. در ذاتش بود و می جوشید.

شما و همه هنرمندانی که با خسرو شکیبایی کارکرده اند، فقط از او تعریف می کند. مگر می شود آدمی هیچ ایرادی نداشته باشد؟

قطعا نه، ولی بعضی ها حجم زیبایشان این قدر زیاد است که زشتی هایشان را تحت تاثیر قرار می دهد و به اصطلاح ماسک می کند. حتما در وجود هر آدمی ایرادهایی است ولی لااقل این قدر دل آگاه بود که سعی می کرد رفتارهای منفی درونش را بروز ندهد؛ به من چه که یک آدم در زندگی خصوصی اش چه شکلی است.

من هر آدمی را در ارتباطی که با من دارد قضاوت می کنم. خسرو شکیبایی آدم بدی نبود. هیچ وقت پشت سر کسی غیبت نکرد. زیرآب کسی را نزد، حسادت نکرد، حتی اگر چنین ویژگی هایی هم در وجودش بود آنها را با تسلطی که به خودش داشت در کار مهار می کرد. چیزهایی که از او به جای مانده جایزه هایش نیست این است که از خودش خاطره بدی به جا نگذاشته. مردم از او انسانیت به یاد دارند نه جایزه. افتادگی و تواضع به یاد دارند.

احساس می کنم از زندگی خسته شد و رفت، یعنی بی قرار شده بود. البته این هم توفیقی است و من به آن غبطه می خورم، چون در اوج رفتن یک سعادت است. آن شرایط بدی که برای بعضی از بازیگرها به وجود آمد که تمام گذشته درخشان شان را کم رنگ کردند و رفتند، برای خسرو شکیبایی اتفاق نیفتاد.

یک بار از او در مورد انگشتی که وقتی بالای صحنه می آمد بالا می گرفت پرسیدم گفت دو تا معنی دارد یکی اینکه برای صحبت اجازه می گیرم و دیگری اینکه اشاره می کنم به خدا. خدا را بیشتر از اینکه مبانی تئوری شناخته باشد از مبانی عملی شناخته بود. خدا در دلش زنده بود.

شاید بی رحمانه باشد اگر بگویم خسرو شکیبایی زیبا نبود. چهره خاصی داشت اما فیزیک و ظاهر سوپراستارهای امروز سینما را نداشت. با این حال ستاره شد و ستاره ماند. چه جادویی در سینما است که این استثناها را رقم می زند؟

پرده سینما تصاویر مجازی را به خودش بازتاب می دهد. اما اجازش در واقعی بودن این تصاویر است. خون گرم بودن یک نفر، پر بودن نگاه یک نفر در پرده سینما خودش را نشان می دهد. گرمای وجود چیزی نیست که آدم بتواند با تکنیک بازیگری به آن برسد. باید در زندگی به آن رسیده باشد. این گرمای وجود محصول اندیشه و نوع تفکر آن آدم است.

خسرو شکیبایی به مصداق واقعی عاشق بود، عاشق کارش. در دو فیلمی که افتخار همکاری با ایشان را داشتم، دیدم که برای لحظه لحظه پلان ها دلواپس است. با وجود ستاره بودنش و تجربه بسیاری که داشت باز هم صدها اتود در ذهن خودش می زد. این طور نبود که به خودش بگوید من که خسرو شکیبایی شدم و دیگر نیازی به این همه تلاش برای ایفای نقشم ندارم. با خودش نمی گفت من الان لب باز کنم باید همه غش و ضعف کنند. این قدر حساس بود که در این سن و سال دنیا برایش کوچک شد.

شکیبایی مصداق شعر «حجاب چهره جان می شود غبار تنم، خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم» است. بعضی ها روح شان این قدر بزرگ می شود که دنیا برایشان کوچک می شود. به همین خاطر، وارستگی و گسستگی عمو خسرو را قبل از اینکه فوت شود در وجود خودش دیدم؛ گسستگی از حب زندگی و عشق به دنیا.

اکثر بازیگرانی که سن شان از 50 سال بیشتر است از نبودن نقش خوب برای این سن شکایت دارند. اما خسرو شکیبایی تا 60 سالگی نقش داشت، آن هم نه نقش منفعل پدر، بلکه نقش هایی که در فیلم تاثیرگذار بودند. فیلمنامه نویسان امروز خلاق نیستند یا استثنا برای خسرو شکیبایی نقش های خوبی می نوشتند؟

فکر می کنم اگر یک جوری به نسخه اصلی فیلمنامه هامون دسترسی پیدا کنیم و آن را با فیلم مقایسه کنیم می توانیم جواب این سوال را بدانیم. فکر می کنم آن هامونی که روی کاغذ وجود داشت با هامونی که شکیبایی اجرا می کرد، متفاوت است. به نظر من حداقل 40 درصد هامونی که در فیلم هست در فیلمنامه نیست. این کاری است که خسرو شکیبایی می کند.

او کسی بود که نقش را بزرگ می کرد. خسرو شکیبایی نقش را مال خودش می کرد. اغلب بازیگرها فقط تکنیسین وار نقش را بازی می کنند. در فیلم خواهران غریب در سکانسی که شکیبایی با مادرش جر و بحث می کند دیالوگی هست که اجرای آن را بسیار تکان دهنده کرده است. به مادر می گوید: مهربانی هات کو به نظرم این در فیلمنامه نیست. بعید می دانم چنین لفظی در فیلمنامه باشد.

این چیزی است که بداهه آمده و حاصل غرقه بودن شکیبایی در فضا و کار است. شکیبایی مسئولیت پذیر بود. می دانست باید نقشی که در فیلمنامه نوشته شده چیزی از آب در بیاید که قابل دیدن باشد، بنابراین فکر می کنم شکایت بازیگرهایی که می گویید منطقی باشد.

شما و خسرو شکیبایی تا حدودی خصوصیات مشترکی در بازیگری دارید. در همکاری هایی که با او داشتید چیزی را از ایشان وام گرفته اید؟

من سعی کردم باورپذیر بودن نقش را از ایشان یاد بگیرم. این ویژگی فقط مختص به خسرو شکیبایی نیست. بلکه همه بازیگرهای برجسته تاریخ سینما اینچنین بوده اند. نمی شود مچ آنها را در بازی گرفت. مثل شعبده بازهایی که نمی شود سر از کارشان درآورد، ولی بعضی ها نخ شعبده بازی شان دیده می شود، وقتی نخ نامرئی اش دیده شود، دیگر نمی شود با آن شعبده باز ارتباط برقرار کرد.

بازی درخشان ایشان در فیلم دل شکسته فوق العاده بود. در صحنه خواستگاری آنقدر حضور بازی اش سنگین بود که من آن را حس می کردم. او به جز حضورش جلوی دوربین، اتمسفر خودش را هم ایجاد می کرد؛ یعنی تنها بدن نیست که جلوی دوربین می رود بلکه حجم حضورش هم در فضای فیلم جای می گیرد. بعضی وقت ها این حجم از گنجایش دوربین بیشتر است و دوربین در مقابل آن کم می آورد.

چند سالی است دیگر نقش اول کار نمی کنید. از آنجا که همچنان در صدر بازیگران سینما قرار دارید طبیعتا نقش های اول بسیاری به شما پیشنهاد می شود، البته شنیده ایم که نقش های اول را نمی پذیرید این در حالی است که بیشتر بازیگرها برای گرفتن نقش اول یک فیلم سینمایی می جنگند. این تغییر نگاه چطور در شما ایجاد شده و چرا؟

به نظرم اغلب نقش دوها جذاب ترند. بازیگرانی هم که برای گرفتن نقش یک می جنگند. لابد شجاعت شان زیاد است. راستش من شجاعتش را ندارم. معمولا بار اصلی فیلم بر دوش بازیگر نقش یک است. من این شجاعت را ندارم که بار فیلم را به دوش بکشم.

ترجیح می دهم این بار را با کسی تقسیم کنم. اگر فیلم سینمایی را به موتور سیکلت تشبیه کنیم، موتور سیکلت روی دو چرخ بهتر راه می رود تا یک چرخ. با یک چرخ مسیر زیادی نمی شود با آن رفت. اگر کسی هست که می تواند زیرساخت فیلم را تحت تاثیر خودش قرار دهد، او باید این کار را انجام دهد. به نظرم بهتر است بازیکن آزاد باشد تا بتواند برایش موقعیت سازی کرد. در فوتبال هم من بیشتر از گل زن، عاشق کسی هستم که آخرین پاس گل را می دهد، چون ارزش آن بیشتر از کسی است که گل را زده؛ گلی که با خلاقیت های فردی و با تلاش تیمی زده می شود، زیباتر است.

برداشت من این است که شما در بازیگری اقناع شده اید و الان بیشتر می خواهید پله شوید برای بازیگرانی که قابلیت دیده شدن و داشتن نقش یک را دارند.

به ما میراثی می رسد که باید آن را برای عده ای دیگر بگذاریم. این رسم روزگار است. بله من الان ترجیح می دهم ثمره اندیشه و فکر خودم را ببینم تا اینکه خودم را جلوی دوربین ببینم. حقیقتا انگیزه ای برای دیده شدن ندارم، حتی چهار پنج فیلم آخر خودم را که اکران شده اند، ندیده ام.

آخرین فیلمی که از خودم دیدم «پنج ستاره» بود. دلیلی هم برای دیدن فیلم های خودم ندارم، نمی خواهم کلاس بگذارم. می دانستم چیزی نیست که ترغیبم کند تا به سینما بروم و فیلم را ببینم. دیگر از دیدن خودم جلوی دوربین یا روی پرده اقناع نمی شوم. با این حال تمام تلاش خودم را می کنم که در خدمت قصه باشم.

حظ شهاب حسینی بودن در آن فیلم ها نیست. من با ساخت فیلم «ساکن طبقه وسط» حظ بردم چون طبق انتظارم بالای هفتاد درصد آنچه در ذهن داشتم در فیلم پیاده شد و این اتفاق برایم لذت بخش است. هر چند مسائل زیادی در ساخت فیلم وجود داشت و هنوز هم با تهیه کننده فیلم، مشکل داریم.

پس شهاب حسینی امروز از فیلمسازی بیشتر لذت می برد تا بازیگری؟

در صورتی که بتوانم دغدغه خودم را بسازم، بله فیلمسازی برایم لذت بخش تر است. از بازیگری هم هنوز لذت می برم اما اینکه بتوانم حس و حال بازیگری و تجربیاتی که تا امروز در این رشته به دست آورده ام را به دیگری انتقال دهم و از او بازی بیرون بکشم برایم مهم تر است. الان از این لذت می برم که در بازی بازیگران فیلم «ساکن طبقات وسط» هارمونی وجود دارد. میان بازی بازیگرانی که سابقه دارند و حرفه ای هستند با بازیگرانی که فقط تک پلان بازی کرده اند یک دستی وجود دارد. ریتم بازی ها بالا و پایین نمی شود و این لذت دیدن ثمره کاری ام بسیار لذت بخش است.

شما اخیرا به حیطه های دیگری از سینما وارد شدید آیا این ورود هم به همین دلیل است؟

خودم فکر می کنم دارم در امتداد فعالیتم حرکت می کنم. وقتی که وارد سینما می شوید باید طوری تمرین و کار کنید که کارتان دیده شود و در نگاه ها پذیرفته شوید. این پذیرفته شدن با خودش شهرت هم به همراه دارد. وقتی معروف شدید باید جوری کار کنید که محبوب شوید. محبوبیت با خود وظایف دیگری هم می آورد.

محبوبیت، یک کارت در جیب من نیست، عکس هایم نیست که در همه جا منتشر می شود، محبوبیت باید کاربرد داشته باشد. باید الان که شرایطش به وجود آمد و استفاده درستی از آن داشته باشم. من سال ها کار کردم، از چیزهای زیاد حرص خوردم، از ایرادات و مشکلات کار ناراحت شدم و الان وقت آن است که به حل این مشکلات کمک کنم.

حالا دنبال منویات و افکاری هستم که همیشه به آنها اعتقاد داشتم. الان فکر می کنم در امتداد فعالیت خودم حرکت می کنم و همیشه معتقد بوده ام که بازیگر سینما باید از بازیگری به کارگردانی و از کارگردانی به تهیه کنندگی برسد. دلیل آن هم اصلاح در روش کاری مرسوم در سینماست؛ چیزهایی که مرا طی سال ها رنج داده و طبعا بازیگران دیگر هم از آن مشکلات ضربه خورده اند. این مشکلات اگر وجود نداشت به مراتب راندمان و نتیجه کار فیلم ها بهتر می شد.

ظاهرا بیشتر این مشکلات را از تهیه کننده می بینید و به همین دلیل خودتان هم به دنبال کارت تهیه کنندگی رفتید؟

من دنبال این هستم که بدانم چطور می شود از اتلاف وقت، انرژی و سرمایه جلوگیری کرد. دنبال این هستم که چطور می شود با ذهن روشن کار کرد. خسته شدم از پروژه هایی که می بینم همه آدم ها با حفره های درونی خود سر کار می آیند و تنها می خواهند خودشان را نشان دهند به همین دلیل است که تصمیم گرفته ام روی باغچه کوچک خودم باغبانی کنم.

مدتی پیش در مراسمی به عنوان مدیر فرهنگی شهر فرش معرفی شدید. ظاهرا مبلغ میلیاردی بالایی را برای گرفتن عکس تبلیغاتی رد کردید و تصمیم گرفتید با آن مبلغ به تولید آثار فرهنگی بپردازید. این رقم برایتان وسوسه انگیز نبود که از آن گذشتید؟

اگر برای خرج کردن آن چند میلیارد برنامه ای داشتم حتما وسوسه می شدم. اما واقعا برنامه ای نداشتم؛ بنابراین احساس کردم بهترین کاری که می تواند حالم را خوب کند همین تصمیمی است که گرفته ام، البته شهر فرش هم با پذیرفتن این پیشنهاد اتفاق مهمی در حوزه تبلیغات رقم زد. هم من و هم دوستان این برند خط و مشی ای را مسیر کار خود قرار داده ایم که به آن اعتقاد داریم.

به عنوان مثال من جای خای اقتباس را در سینما احساس می کنم. تعجب می کنم که بستر ادبیات نمایشی قوی است اما در سینما اهمیتی به آن داده نمی شود. یک اثر نمایشی مکتوب زیربنای مستحکمی است که می توان سازه مستحکمی از آن در قالب تصویر ساخت. دلم می خواست بزرگان ادبیات گذشته را با پلی به زمان حال ارتباط دهیم.

شهاب حسینی  -گفت‌و‌گو درباره‌ی سینما، اصغر فرهادی و همه فعالیت‌های خیرخواهانه‌اش

 فرهنگ > سینما - شهاب حسینی می‌گوید که مثل هر آدمی دلش  می‌خواسته از مراحل مختلف کاری عبور کند؛ چون یک جایی می‌رسد که باید  محدودیت را از میان برداری تا به فعالیت‌هایت توسعه دهی.
 

 مهری سادات صفوی: شهاب حسینی بازیگر توانایی است، اما همه‌ی هنر او محدود به جلو دوربین و نقش‌آفرینی در فیلم‌ها و سریال‌ها نمی‌شود، او دغدغه‌های دیگری را هم دارد و بخشی از عمر و وقتش را صرف این دغدغه‌ها می‌کند. حسینی که نخستین فیلمش را هم در مقام کارگردان ساخته، در سال ۱۳۹۴ حجم فعالیت‌های جانبی‌اش را در حوزه‌های مختلف بالا برد. هم خیریه راه انداخت و هم با حضور در شهر فرش امکانی را برای فیلم‌سازی چهره‌های جوان فراهم کرد.

با او که به خاطر فیلم «آشغال‌های دوست‌داشتنی» عطای مشاور دبیر جشنواره‌ی فیلم فجر بودن را به لقای آن بخشید، درباره‌ی این وجه از کارش مصاحبه‌‌ای کرده‌ایم که می‌خوانید:

امسال متفاوت‌ترین سال برای شهاب حسینی بود. خیلی تغییر دیدیم، در واقع پر کارترین سال شما بود. از بازی درچند فیلم و تهیه کنندگی و سرمایه گذاری تا شروع فعالیت در خیریه، ایجاد موقعیت کاری برای سینماگرها و ...، چطور شد که این حجم از فعالیت جانبی  را در سینما شروع کردید؟

 مثل هر آدمی دلم می‌خواست از مراحل مختلف کاری عبور کنم. یک جایی می‌رسد که باید محدودیت را از میان برداری تا به فعالیت هایت توسعه دهی. می خواستم فعالیت‌های زیربنایی‌تر داشته باشم. همیشه احساس می‌کنم اگر خدا این لطف را به من داشته است و در سرنوشتم این‌طور قرار داده که نامی از من شناخته شود، باید زکاتی هم داشته باشد. این که من بروم فیلم‌های مختلف بازی کنم، یکجا موهایم را بور کنم، یکجا از ته بزنم، یکجا ریش بگذار، یکجا نگذارم و... به تعالی نرسیدم. باید زکات اقبالی که دارم را به نوعی ادا کنم. تا امروز چند طرح داشتم که هنوز همراهی برایش پیدا نکردم که به یک حرکت تبدیل شود. تا چند سال پیش از دستمزد بازیگران پنج درصد مالیات کم می‌شد. بعد مشمول معافیت مالیاتی شدیم. در این خصوص ایده ای را برای انجمن بازیگران بردم و گفتم درست است که پنج درصد مالیات ما بخشیده شده است ولی ما سال ها عادت داشتیم که آن را پرداخت کنیم. چه فرقی می‌کند، به‌جای اینکه آن را به‌عنوان مالیات پرداخت کنیم، یک صندوق برای حمایت از بازیگران سالخورده، گرفتار، یا نیازمند تاسیس کنیم و آن پول را به صندوق دهیم.

 این پیشنهاد مربوط به چه سالی است؟

همان اوایل که ما از مالیات معاف شدیم، یعنی هفت، هشت سال پیش. اما با پیشنهادم موافقت نشد. کسی حاضر نشد از پنج درصد دستمزد خودش به نفع همکارانش بگذرد. ایده دیگری در سه، چهار سال پیش مبنی بر ایجاد مراکز مشاوره هنری در شاخه‌های مختلف مطرح کردم. می‌دیدم که افراد علاقه‌مند به بازیگری بسیار زیادند و بازار سوءاستفاده از دختر و پسرهای جوان داغ است. ما همه جور مرکز مشاوره داریم، مرکز مشاور خانواده، اعتیاد، تحصیلی و ... یک مرکز مشاوره تحت نظارت انجمن بازیگران راه بیندازیم که اعضاء انجمن موظف باشند در ازای گرفتن حق ویزیت، علاقه‌مندان، جوان‌ها، دانشجویان و ... را مثل مرکز مشاوره، راهنمایی کند و بر اساس توانایی هر شخص راه و چاه را از همان اول به آنها نشان دهد. وقتی این را مطرح کردم، آقای خمسه به من گفتند که فکر کنم باید این کار را تنهایی اجرا کنی. ظاهرا  همیشه آرزوهای دورودراز مدینه فاضله‌ام را مدنظر داشتم، همیشه دلم می خواست به وسعت دانشگاه تهران با همان تعداد ساختمان و دپارتمان، مرکزی وجود داشته باشد که بتواند بچه‌های بی‌سرپرست و بد سرپرست را آموزش دهد و استعدادهای نهفته در وجودشان را استخراج کند. قطعا اگر موقعیت درست وجود داشت از بین همین بچه های کار کلی متخصص بیرون می آمد.

 این شد که خودتان دست بکار شدید و یک خیریه راه اندازی کردید؟

 نمی‌توانم بگویم که من این خیریه را شخصا راه انداختم. با خانواده و دوستانم تیمی تشکیل دادیم و با همفکری فعالیت های خیرخواهانه را شروع کردیم. هدف ما از این خیریه جمع‌کردن اعانه نیست. کارهایی که ازنظر اقتصادی انجام می‌دهیم که سود آن به نفع کودکان سرطانی خیریه ی مهیار خواهد بود. ما انجمن های خیریه ی سرطانی بسیاری داریم که خیلی خوب کار کردند و آنقدر معروف شدند که همه فقط به آنها کمک می کنند. اما مگر یک بیمارستان می تواند همه ی کودکان مبتلا به سرطان ایران را پوشش دهد؟ بیماران دیگری هم هستند که تحت پوشش این خیریه های معروف نیستد. به‌هرحال ما اولین نفر نیستیم که این کار را می‌کنیم و قاعدتاً آخرین نفر هم نخواهیم بود ولی من فکر می‌کنم «به عمل کار برآید به سخنرانی نیست». گفتن خوب است و اگر کسی می‌تواند حرکتی را انجام دهد خوب تر است. من خودم را در وقت بیکاری موظف می‌کنم که بروم با شهرداری و یا وزارت علوم صحبت کنم تا فضایی را در جهت تاسیس مدارس هنری، برای بچه‌های بی‌سرپرستی که از سلامت جسمانی برخوردارند در نظر بگیرند. این‌طوری بار بهزیستی هم کم می‌شود. بهزیستی هم‌توانش را بگذارد برای بچه‌هایی که استثنایی هستند. طبیعتاً همت عالی مردم باید حضورداشته باشد که این مدرسه‌ها ایجاد شود. خوشبختانه بزرگ‌ترین سرمایه من در زندگی دوستان خوبی هستند که دارم؛ و تمام افکار و آرزویی که دارم باوجوداین دوستان می‌توانم پیش ببرم ، به‌تنهایی نمی‌توانم قدم از قدم بردارم.

اجرای تصمیم عجیب و غریب تان درمورد شکل همکاری با شهر فرش از کجا آمد؟ تبلیغات لازمه هر برندی است، شما تبلیغات متفاوتی را وارد این حوزه کردید که با کارآفرینی و کمک به چرخه‌ی گردان سینما همراه بود.

راستش من هیچ برنامه ی خاصی برای خرج کردن این پول نداشتم. ولی احساس می‌کنم با یک مدیریتِ درست همه میتوانند در این موقعیت ذی نفع شوند. ما برای هر حرکتی به نیروی انسانی احتیاج داریم، وقتی چنین سرمایه ای برای تبلیغات متفاوت یک برند درنظر گرفته می شود، می توان با آن اشتغال زایی کرد. در  هر فیلم سینمایی که کلید می‌خورد حداقل پنجاه نفر مشغول به کار می‌شوند، در جهت رشد فرهنگ سرمایه ای می آید و درست تقسیم می‌شود. یکی از فیلم‌های سینمایی که ما برای شهر فرش کارکردیم«برادرم خسرو» ساخته ی احسان بیگلری است که در جشنواره ی فجر امسال بسیار مورد توجه قرار گرفت و در رشته ی بهترین کارگردانی هم کاندید شد. فیلم خورشید نیمه شب اثر دیگری است که خودم آن را تهیه کردم و جوانان زیادی اولین تجربه ی سینمایی شان را با آن تجربه کرده اند. برای فیلم «چهارشنبه» ساخته ی سروش محمدزاده هم در حال مذاکرده هستیم که خودم هم در آن بازی کردم، محمدزاده برای این فیلم که از چند روز دیگر اکران می شود، از جشنواره ی فیلم فجر جایزه ی بهترین کارگردانی بخش هنر و تجربه را گرفت. آرمان درویش هم چهره ی جدیدی است که در این فیلم معرفی می شود. این‌ اتفاق ها و ساخته شدن چند اثر هنری به قدری حس خوبی در من ایجاد می کند که اگر الان در حسابم چند میلیارد پول بود چنین حسی نداشتم. دغدغه ی اشتغال نباید فقط در حوزه ی فرهنگ باشد. بزرگترین مشکل خیلی از مردم ما اشتغال خود یا فرزندانشان است. هر کسی باید تلاش کند در راه حل این قبیل مشکلات به وسع خود تاثیرگذار باشد. مثلا یک هنرمند می تواند به هر شکلی که امکان پذیر بود دست کم از اعتبار خود برای اشتغال زایی خرج کند.

 از عوامل چند فیلم سینمایی شنیده‌ایم که بدون طلب دستمزد در آن فیلم ها بازی کردید. ظاهرا برای هر کدام هم هدفی داشتید و می‌خواستید از هنرمندن جوان بتوانند کارشان را در سینما آغز کنند و اثرشان دیده شود. این شیوه ی کار مربوط به سال های اخیر است یا پیشتر هم به این صورت کار کرده اید؟

اتفاقا این حرکت یک مقدار خودخواهانه هم هست. من هم برای آینده ام می‌خواهم سرمایه‌گذاری کنم اما همه ی سرمایه گذاری ها مالی نیست. اگر امروز از یک کارگردان خوش‌قریحه‌ حمایت کنم. سال ها بعد وقتی خودم در سراشیبی بیفتم ممکن است آن کارگردان با یک فیلم، مرا زنده کند. بده‌بستان است دیگر. من که رابین‌هود نیستم! به نظرم بازی با خیر است. وقتی‌که خیر را به جریان بیندازید. حرکت می‌کند، می‌چرخد و دوباره به خودت برمی گردد. اصالت منابع انسانی برای من به هر چیزی ارجح بوده است. یکی از ناراحتی‌های من این است که معدن منگنز  بیشتر از منابع انسانی ارزش دارد درحالی‌که همیشه نیروی انسانی باید وجود داشته باشد تا یک‌چیز با ارزش استخراج شود. الان همه سینما را یک قلعه و یک دژ مستحکم غیرقابل نفوذ کرده‌ایم و فکر می‌کنیم هر کسی که در سینماست ممتاز است ، آدم خاصی است و اگر نیست آدم عامی است. اصلاً این‌طور نیست. سینما محصول سینماگر است. سینماگر محصول سینما نیست. به‌شدت اعتقاددارم که هیچ انسانی بیخودی به دنیا نیامده است؛ و هیچ‌کسی نیست که استعدادی نداشته باشد. اگر یک نفر می‌گوید که من کلاً آدم بی‌استعدادی هستم حتماً خودش، خودش را هنوز نشناخته و آدم‌های اطرافش هم تلاش نکردند او را بشناسند. نمونه‌ ی بارز آن جهان پیشرفته و تکنیکی و صنعتی است که با اصالت دادن به نیروی انسانی ، همه توانایی‌اش را در راستای آن استفاده می‌کند و به آن «جهان سرمایه‌داری» می‌گویند. روی هنرمند سرمایه‌گذاری می‌کند و از آن بهره می‌برد. در دنیای امروز که سرمایه و پول حرف اول را در همه مناسبات می زند باید متوجه باشیم که تربیت کردن نیروی انسانی درست می تواند برد دوطرفه باشد.

ظاهرا شما به اصطلاح دلی کار می کنید و دلی تصمیم می گیرید! یعنی کاری را انجام می دهید که کنار آن حالتان هم خوب باشد. با یک نگاه به فیلم های کارنامه ی کاری شما و پیگیری کارهایتان کاملاً مشخص است که در فیلم هایی که بازی می کنید هم این شکل از تصمیم گیری را هم لحاظ می کنید. مثلا فیلم امام حسین(ثارالله) را بازی می‌کنید، هم آشغال های دوست داشتنی. این شکل از کار ریسک نیست؟

فیلم امام حسین ثارالله هنوز سرمایه ی ساختش فراهم نشده و داریم برای آن تلاش می کنیم. وقتی یک محصول درباره ی انسانیت ساخته می شود باید سعی کنیم نیمه‌پر قضیه را ببینیم در مورد فیلم هایی که می خواهم بازی کنم در وهله اول به این فکر می کنم که این اثر روی خودم چه تأثیری دارد. من همیشه اول به‌عنوان تماشاگر فیلم‌نامه را می خوانم و اگر احساس کنم که وسط فیلم از سالن بیرون خواهم آمد سر آن کار نمی روم. من هم یکی از مردم هستم. بیست‌وپنج سال پیش یکی از همان مردمی بودم که در خیابان‌ها دیده می‌شوند، هیچ‌کس هم مرا نمی‌شناخت، هنوز هم همانم با این تفاوت که مردم من را می شناسند. مثلاً در سریال «تب سرد» نقش منفی بازی می‌کنم. نقش مردی که ورشکست شد و به‌جای اینکه غرور و تکبرش را در برابر پدرزنش کنار بگذارد و کمک بخواهد، طرح یک نقشه ی احمقانه می‌ریزد و در آخر به تباهی مطلق می‌رسد. از طرفی سریال «شهید بابایی» را هم‌بازی می‌کنم به خاطر اینکه میدانم چه تأثیری دارد. این سریال بزرگوار و بزرگ نگر را نشان می دهد که نمی‌دانسته که در تاریخ ماندگار خواهد شد. «آشغال‌های دوست داشتنی» را هم بازی می‌کنم به دلیل اینکه  از وحدت و گفتگو و تأمل حرف می زند. هیچ‌کس در نهاد خودش نمی‌پذیرد که جزء اقلیت است. همه «بودن» را حق خودشان می‌دانند و کسی نمی تواند این حق را از آدم سلب کند. ملیت چیزی است که با آدم دنیا میاید، مانند رنگ پوست و چهره. مهم اتحاد و کنار یکدیگر بودن در عین تفاوت سلیقه است. شما و بنده اعتقادداریم که باید دنیا را بهتر کرد، ولی شما از منظر خودت حرف می‌زنی و من از منظر خودم حرف می‌زنم. ممکن است که ما اختلاف‌نظر صد درصد باهم داشته باشیم ولی هر دو یک هدف داریم. این نباید دلیل درستی برای نفی یکدیگر باشد. تاریخ نشان داده اشخاصی که هدفی غیر و منفی دارند خد به خود حذف می شوند. 

محسن امیریوسفی در فیلمش یک نگاهی به گذشته می‌اندازد که در هر دوره تاریخی همواره یک تنش‌هایی بین سلیقه‌های مختلف وجود داشته است، اتفاقی که در همه ی کشور های دنیا رایج و طبیعی است تماشاگر عاقل است و شاهد این ماجراست خودش می‌رود و فکر می‌کند و نتیجه درست را می‌گیرد. مردم خیلی باهوش هستند. فیلم به‌هیچ‌عنوان نخواسته است موج‌سواری کند، فیلم به‌هیچ‌عنوان مثل بعضی فیلم‌های دیگر از شرایط برای فروش بیشتر سوءاستفاده نکرده است. من فکر می‌کنم«آشغال‌های دوست داشتنی» در فیلم  باید اجازه دفاع از خودش را پیدا می‌کرد، باید اجازه می‌دادند یک‌بار اجازه نمایش داده می‌شد. همه ی ما خطوط قرمزمان را میدانیم. همه ما ساکن یک‌خانه هستیم. باسلیقه‌ها و اشکال مختلف در کسوت آفریده می‌شویم و درنهایت اناالله و انا الیه راجعون... اگر خدای‌نکرده در یکی از شهرهای ایران زلزله بیاید، این پدیده ی طبیعی طرفداران طیفی را مستثنی قائل می‌شود؟ نه. زلزله که می آید از هر طیف و سلیقه ای را می برد. همانطور هم وقتی جنگ ایران-عراق اتفاق افتاد از همه اقشار جامعه، با هر اعتقاد و سلیقه ای برای دفاع از کشور رفتند. چرا مانتوانیم به یک روشن‌اندیشی برسیم که بتوانیم  با همدیگر تعامل کنیم.

فروشنده  سومین  فیلمی است که با اصغر فرهادی همکاری داشتید. این همکاری چطور شکل گرفت؟

 درباره ی فیلم فروشنده باید بگویم من آقای فرهادی را دوست دارم. همین. به شخصیتش خیلی زیاد احترام می‌گذارم. ایشان به نظر من ورای همه توانایی‌های کاری و کارگردانی، انسان خوبی است. انسانی است که به موفقیت های بسیاری هم رسید. صبور است، خوددار است و بسیار در کنترل خشم خود تواناست. مطمینم «فروشنده» هم فیلم خوبی می‌شود. این بار هم این شانس را داشتم که  در کنار ترانه علیدوستی در فیلم ایشان بازی کنم.

 فیلم های اخیر اصغر فرهادی همه موفق بودند. این در حالی است که هربار معلوم نیست که این موفقیت در فیلم بعدی هم تکرار می شود یا نه، ضمن اینکه هر بار انتظار ها هم از او بیشتر می شود. فکر می‌کنید فیلم فروشنده در ادامه ی موج موفقیت های فرهادی قرار می گیرد؟

حتماً همینطور خواهد شد. به خاطر اینکه اصغر فرهادی ازنظر منش همان اصغر فرهادی است که من با او «درباره الی» را کارکردم. شما بازتاب گلدن گلوب  و اسکار را اصلاً در او نمی‌بینید. این مساله در فیلمسازی او هم نمود پیدا کرده است.

شهاب حسینی - میزگرد با عوامل فیلم "برادرم خسرو" + 3 عکس جدید

 سینماسینماـ علی نعیمی، در یک بعد از ظهر سرد بهمن، عوامل فیلم «برادرم  خسرو» ساخته احسان بیگلری دور هم جمع و مهمان روزنامه صمت شدند تا از  «برادرم خسرو» و شرایط ساخت این اثر و اعتماد به یک کارگردان جوان بگویند؛

 از اینکه چطور می‌شود در اوضاع سخت اقتصادی و شرایط نامناسب مالی توجه  سرمایه‌گذاران را برای ساخت یک فیلم سینمایی جلب کرد و به بخش خصوصی اعتماد کرد. حاصل این نشست دو ساعته با حضور شهاب حسینی، هنگامه قاضیانی، سعید ملکان، احسان بیگلری، ناصر هاشمی و محمود مرویان را در ادامه می‌خوانید.
البته سعید ملکان ترجیح داد در گفت‌وگو به صحبت‌های شهاب حسینی استناد شود و سکوت کرد.


چطور با پروژه« برادرم خسرو» آشنا شدید؟ اعتماد کردن به یک کارگردان جوان سخت نبود؟

هنگامه قاضیانی: وقتی فیلمنامه «برادرم خسرو» برای من ارسال شد فارغ از اینکه با یک فیلمنامه خوب و منسجم روبه‌رو بودم کارنامه کاری آقای بیگلری برای من محترم بود و من تجربه ایشان در سینما را آنقدر پخته و حرفه‌ای دیدم که فراتر از یک فیلم اولی روی ایشان می‌شود حساب کرد. ضمن اینکه به غیر از نقشی که در این فیلم به من پیشنهاد شد و دوستش داشتم، کار کردن با یک تیم حرفه‌ای که همواره دوست داشتم با تک‌تک آنها کار کنم من را بیشتر ترغیب کرد که در «برادرم خسرو» حضور پیدا کنم. همکاری با عزیزانی همچون ناصر هاشمی عزیز و شهاب حسینی و بیتا فرهی جزو افتخارات من است.

فکر می‌کنم کار کردن با سعید ملکان در مقام تهیه‌کننده تجربه خوبی بود؟

قاضیانی: تمام نکته‌هایی که در ذهنم با فیلمنامه تطبیق پیدا کرده بود در واقعیت با حضور آقای ملکان که یکی از تهیه‌کنندگان مولف سینمای ایران به شمار می‌روند به نتیجه مطلوبی رسید. کارنامه آقای ملکان ثابت کرده هر کجا که حضور داشته باشند با یک فیلم حرفه‌ای و متفاوت روبه‌رو هستیم.

آقای هاشمی، شما بعد از مدت‌ها دوری از سینما و بعد از فیلم «خانه پدری» در پروژه دیگری حاضر نشدید. دلیل پذیرش این نقش و حضور دوباره شما جلوی دوربین چه بود؟

ناصر هاشمی: من هیچ وقت دوست ندارم به‌عنوان یک بازیگر گزیده‌کار و کم کار معرفی شوم. همواره نسبت به این موضوع حساس بودم که نگاه جامعه سینمایی به من به‌عنوان یک بازیگر اینطور باشد. برای همین هیچ‌گاه تصمیم نداشتم که بازی نکنم یا کم‌کاری کنم ولی اینقدر فیلمنامه‌ها و پیشنهادهایی که می‌شود بد و غیراستاندارد است که ما را با اصولی که با آن آموزش دیدیم در مقابل یکدیگر قرار می‌دهد. از این‌رو سعی می‌کنم به شکل آبرومندی زندگی را بگذرانم؛ با تدریس و کارهای دیگر جای خالی این حرفه را پر می‌کردم و نقش‌های محدودی هم که خوب بودند را بازی می‌کردم.

پس فیلمنامه «برادرم خسرو» خیلی ویژه بود که شما را متقاعد کرد؟

حضورم در «برادرم خسرو» با یک اتفاق جالب همراه شد و من فکر می‌کردم اشتباهی رخ داده است. پیامکی به دستم رسید با این عنوان که: «ما می‌خواهیم راجع به برادرم خسرو صحبت کنیم» گفتم: «به‌طور حتم با مهدی کار دارن چون من نمی‌دونم برادرم خسرو کیه؟» من جواب دادم من ناصر هاشمی هستم و شماره مهدی را دادم. آقای سیدی گفتند نه با خودت کار داریم. تماس گرفتند و گفتند بیا دفتر شهاب حسینی. وقتی وارد دفتر شهاب حسینی شدم دیدم شبیه دفاتر تولید فیلم نیست. چیزی که از دفاتر تولید فیلم در ذهن من بود ساختمان آلومینیوم بود که دفاتر سینمایی در آن در کنار تولید فیلم کارهای دیگری هم می‌کردند و شکل و شمایل هنری و سینمایی به معنای امروزی‌شان نداشتند اما دفتر شهاب حسینی شبیه یک گالری هنری بود. بسیار زیبا و هنرمندانه چیده شده بود. شهاب را من تا پیش از آن دو بار بیشتر از نزدیک ندیده بودم؛ یک بار بعد از نمایش کرگدن بود و یک بار هم در جلسه مطبوعاتی خانه پدری. خیلی دوست داشتم با شهاب بیشتر کار کنم. شهاب حسینی جزو بازیگران جوانی است که تجربیات و استعدادهای نابی دارد و کار کردن با او برای من لذت‌بخش است.

 کار کردن با گروه «برادرم خسرو» شما را راضی نگه داشت؟

حضورم در «برادرم خسرو» و ایفای این نقش را مدیون شهاب حسینی هستم چون ایشان من را برای این نقش انتخاب کرد و این فرصت خوب را در اختیار من گذاشت. ضمن اینکه در کنار عزیزانی همچون سعید ملکان، بیتا فرهی و هنگامه قاضیانی، یک گروه خوب را تجربه کردم که تا پیش از آن فرصت همکاری به این شکل پیش نیامده بود. نخستین برخورد من با احسان بیگلری هم جلوی دفتر تولید بود. یک کارگردان جوان با دو چشم خالص، اینقدر گیرا و حرفه‌ای برخورد کرد که واقعا از همکاری با او لذت بردم.

گویا تمام مسائل پشت و جلوی دوربین به شما ختم می‌شود آقای حسینی. از دنیای جدیدی که چند سال است در کنار بازیگری تجربه کرده و در مقام تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار فعالیت می‌کنید برای‌مان بگویید؟

شهاب حسینی: هدف کلی حضورم در مقام تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار نفس کشیدن بخشی از سینمای ایران است که به‌عنوان بخش خصوصی و سینمای مستقل فعالیت می‌کنند؛ سینمایی که بر اساس سرمایه‌های شخصی افراد شکل می‌گیرد و نتیجه آن آبرومند و قابل قبول است. سعید ملکان که می‌توانم از او به‌عنوان برادر خونی خودم در سینما یاد کنم مدت‌هاست در این مسیر و به منظور حمایت از سینمای مستقل فعالیت می‌کند. برای همین از نظر سلیقه و تفکر بسیار به هم نزدیک هستیم و هر دو می‌دانیم که سینمای مورد علاقه ما از چه جنسی است. یکی از معضلات فیلمسازی تامین سرمایه است و اگر فیلمسازی نتواند از طریق سرمایه‌های دولتی اثرش را بسازد ما سعی می‌کنیم از طریق دوستانی که هم هنر را به خوبی می‌شناسند و هم اعتماد متقابل به یکدیگر داریم بتوانیم در پروژه همکاری کنیم تا سرمایه‌گذاری در ساخت را بپذیرند. مدتی قبل پیشنهادی از مجموعه «شهر فرش» داشتم که در پی توافقی که با این مجموعه داشتم قرار شد به جای آنکه موضوع تبلیغات مجموعه را مطرح کنند مدیریت فرهنگی این مجموعه را در اختیار من بگذارند و در سال بخشی از بودجه تبلیغات این مجموعه صرف ساختن آثار سینمایی و سرمایه‌گذاری در پروژه‌های مستقل سینمایی بشود.

احسان بیگلری را از کجا می‌شناسید؟

سابقه همکاری من با احسان بیگلری به فیلم «درباره الی» اصغر فرهادی بر می‌شود که احسان در مقام دستیار کارگردان نظر و ایده خوبی درباره سینما داشت و همواره با هم گپ می‌زدیم. فیلم کوتاهی هم ساخته بود با عنوان «کمتر از چند دقیقه» با بازی درخشان زنده یاد مجید بهرامی. در چند دوره کلاس‌ها و ورک‌شاپ‌هایی که داشتم از این فیلم به‌عنوان نمونه‌ای از بازیگری موفق در فیلم کوتاه نام می‌برم. فیلمنامه «برادرم خسرو» را وقتی خواندم از بن‌مایه اصلی قصه بسیار لذت بردم. البته فیلمنامه در طول مراحل پیش تولید چندین بار بازنویسی شد و این موضوع باعث شد قصه فضای درونی به خود بگیرد و چون خودم شخصیت هیجانی دارم با روحیه من تفاوت داشت اما قصه اصلی و فضای کار بسیار دلنشین و دوست‌داشتنی بود.

 تجربه مشترک همکاری در تولید با سعید ملکان چطور بود؟

سعید ملکان همواره قدم‌های خیری در جهت ساخت کارهای مستقل بر می‌دارد و فیلمسازان بسیاری در این عرصه هستند که به دلیل کمک‌ها و حمایت‌های سعید ملکان در عرصه حرفه‌ای فعالیت کردند و از این‌رو مدیون او هستند. در این فیلم هم سعید به عنوان تهیه‌کننده ورود پیدا کرد و در کنار یکدیگر کار را شروع کردیم. در کنار آن من «شهر فرش» را متقاعد کردم که ۴۰درصد در این فیلم سرمایه‌گذاری کند. محمود مرویان از دوستان قدیمی و هنر دوستم که به دلیل فعالیت‌های هنری و تجاری از قبل با هم آشنا بودیم با حمایت ۳۰درصدی از فیلم به این پروژه پیوست و این فیلم با سرمایه شخصی به اتمام رسید و در حال حاضر آماده نمایش است.
از ابتدای پروژه، من به احسان پیشنهاد دادم به دلیل اینکه بتوانیم به جوان‌ترها اعتماد کنیم و فرصت بیشتری به آنها بدهیم از گروه بازیگری جوان‌تر استفاده کنیم اما احسان اعتقاد داشت شخصیت‌های این فیلم باید به‌وسیله چهره‌های شناخته شده بازی شود و نقش خسرو را از همان ابتدا در قامت من تصور کرد و من این نقش را قبول کردم. خانم هنگامه قاضیانی که یکی از خوش‌رفتارترین و حرفه‌ای‌ترین بازیگران سینمای ایران و یکی از ستارگان سینمای ایران است، همواره با روی باز در کنار پروژه بود و حتی با وجودی که فاصله پیشنهاد نقش و حضور جلوی دوربین اندک بود اما با بزرگواری در کنار گروه قرار گرفت. آقای ناصر هاشمی از بزرگان سینمای ما است و من از زمان سریال «پدر سالار» به بازی ایشان علاقه‌مند شدم و همواره شخصیت قابل احترام خانواده محترم هاشمی، جایگاه ویژه‌ای را برای دو برادر بزرگوار در سینما تثبیت کرده است. چهره آقای هاشمی از آن دست چهره‌هایی است که استاندارد سینماست. از این چهره در سینمای جهان زیاد داریم؛ مانند رابرت دنیرو، شان پن و ژان رنو. اما در سینمای ایران برادران هاشمی این ویژگی را دارند و شمایل تثبیت شده‌ای در سینما دارند


حضور فیلم در جشنواره فجر را چطور ارزیابی می‌کنید؟


درباره حضور فیلم در جشنواره فجر باید بگویم خوشحالم که این فیلم در بخش مسابقه نیست. سطح بخش مسابقه با وجود برخی آثار، بسیار پایین‌تر از بخش نگاه نو است و در این بخش رقابت و حضور فیلمسازان مستعد و جوان نشان می‌دهد چه میزان سینمای ایران می‌تواند به جوانان و استعدادهای تازه امیدوار باشد.

 فرآیند حضور سرمایه‌گذاران در سینمای ایران و بی‌اعتمادی آنها پس از مقطع کوتاه همکاری، قصه‌ای تکراری است. این فرآیند چگونه شما را متقاعد کرد که باز هم بتوانید با بخش خصوصی همکاری کنید؟

من امیدوارم روزی برسد که بنگاه‌های اقتصادی و (نشان)برندهای مطرح، بخشی از فعالیت‌های اقتصادی‌شان را به ساختن فیلم، کمک به چاپ کتاب و برگزاری کنسرت‌ها و گالری‌های هنری اختصاص دهند.
اعتماد سرمایه‌گذاران به عرصه سینما یک رابطه دوطرفه است. متاسفانه رفتار برخی از هنرمندان در بعضی از پروژه‌ها باعث شده که سرمایه‌گذاران فاصله خود را از عرصه فرهنگ و هنر زیاد ببینند. اگر آنها به این فضا اعتماد کنند و اگر هنرمندان فضای شفاف‌تری را در مقابل سرمایه‌گذاران ترسیم کنند این همکاری‌ها مستمر خواهد بود. بازگشت سرمایه برای هر شخصی مهم است و این حق سرمایه‌گذار است که بداند چه میزان روی سرمایه‌ای که می‌گذارد می‌تواند حساب کند. تمیز کار کردن و جلب اعتماد دو طرف و شفافیت در بودجه‌ای که صرف پروژه می‌شود در روند مثبت همکاری‌های هنرمند و سرمایه‌گذار خیلی اهمیت دارد. یکی از دلایلی که باعث شده همکاری هنرمندان و بخش خصوصی در بسیاری از پروژه‌ها با شکست روبه‌رو شود، به نتیجه نرسیدن یک پروژه با معیارهای دو طرف است. یعنی در واقع سرمایه‌گذار نتوانسته است آن‌چیزی را که از یک فیلم توقع داشته برداشت کند و هنرمند هم نتوانسته است اثر را به نتیجه مطلوب برساند. به همین دلیل این رابطه دوطرفه آسیب دیده که البته دلایل بسیار زیاد و متعدد دیگری نیز دارد.
به‌عنوان نمونه، فردی که یک بنگاه اقتصادی را برای سرمایه‌گذاری مجاب کرده است نخست در برآورد بودجه، نفع شخصی خودش را در نظر گرفته و بعد به فکر پروژه افتاده است. وقتی کسی از کمیت کار کم کند به کیفیت اثر لطمه می‌زند. هدف من و آقای ملکان در وهله نخست حراست از سرمایه بخش خصوصی است و در وهله دوم هدایت درست آن در مسیر ساخت یک اثر قابل قبول و در مرحله سوم اینکه منافع شخصی خودمان را در پروژه در نظر نگیریم. به جرات می‌توانم بگویم تا به این لحظه من و سعید ملکان ریالی از این پروژه نفع مالی نبرده‌ایم. دلیلش هم این است که هنوز نوبت انتفاع مالی ما نرسیده اما دیگران اینقدر صبور نیستند که در ساز و کار اقتصادی، تمامی شرایط را در نظر بگیرند. شفافیت و صداقت برای هر سرمایه‌گذاری حرف نخست را می‌زند. وقتی ما به‌عنوان سازندگان آثار نتوانیم برادری خودمان را ثابت کنیم طبیعی است که بازار سرمایه نمی‌تواند اعتماد کند. امیدواریم بتوانیم در جهت رفع تمامی این دغدغه‌ها و بازگشت اعتماد به بخش خصوصی حرکت کنیم تا سینمای ایران کمتر به بودجه‌های دولتی وابسته باشد و بودجه دولتی سینما در جهت درست آن که ساخت زیرساخت مناسب در عرصه اکران است مصرف شود.

آقای مرویان، شما به‌عنوان سرمایه‌گذار بخش خصوصی بفرمایید چطور می‌توانیم با پول بخش خصوصی سینما را نجات دهیم؟

محمود مرویان: ما نباید از بخش خصوصی انتظار داشته باشیم که صنعت سینمای ایران را نجات بدهد. اگر بشود خیلی ایده‌آل است اما در شرایط فعلی چنین توقعی دور از انتظار است. هنوز در ایران سینما را به عنوان صنعت قبول ندارند و کسی نمی‌خواهد باور کند که می‌توان در یک سازوکار صنعتی و حرفه‌ای به محصولاتی دست پیدا کرد که محصول شرایط شفاف مالی و محیط کار حرفه‌ای است. الان ساز و کار روند منطقی خود را ندارد و وقتی جامعه و نیاز بازار با آنچه که عرضه می‌شود در یک مقیاس متعادل تعریف نشده، طبیعی است که کسی هم تمایلی برای ساخت سینما ندارد. سالن‌های سینما محدود و فرسوده و سینمای ایران در حال رکود است و تلاش‌هایی هم که در این زمینه می‌شود حاصل یک کوشش فردی است.

پس شرایط سرمایه‌گذاری مهم است؟

اگر شرایط سرمایه‌گذاری مناسب نباشد آن‌وقت سرمایه‌گذار هم تمام سرمایه خودش را صرف سینما نمی‌کند و بخشی از آن را وارد چرخه تولید می‌کند. این باعث می‌شود که دیگر شاهد ادامه این چرخه در آینده نباشیم.


یک کارگردان جوان و یک گروه حرفه‌ای! از سختی‌های کار و ساخت نخستین فیلم سینمایی بگویید؟

احسان بیگلری: قبل از ساخت «برادرم خسرو» به دلیل دستیاری در پروژه‌های مختلف با آقای ملکان آشنایی داشتم و فیلمنامه‌ای را به ایشان دادم که بتوانم نخستین فیلمم را بسازم. یک شبی آقای ملکان نظر من را نسبت به آن فیلمنامه عوض کرد. به یک دلیل منطقی هم این کار را کردند و گفتند این فیلمنامه شبیه خیلی از فیلم‌هایی است که چند سال اخیر ساخته شده‌اند و در همان فضا سیر می‌کند. بهتر است نخست نگاه خودت را داشته باشی. حرف آن روز آقای ملکان اگرچه در آن لحظه ناامیدم کرد و احساس خلا کردم اما وقتی به خوبی روی صحبت ایشان دقیق شدم دیدم حرف درستی است.
رها شدن از آن قصه خیلی سخت بود اما درست همان شب ایده‌ای به ذهنم رسید که بسیار به فضای مقطعی از زندگی خودم نزدیک بود و شروع کردم روی آن فیلمنامه کار کردم که شد نسخه اولیه «برادرم خسرو. »‌ بعد از ۳ماه کار کردن روی فیلمنامه، آن را برای آقای ملکان فرستادم و ایشان خواندند و گفتند همین را می‌سازم. البته خطرپذیری کار کردن در چنین فضایی تنها از آقای ملکان بر می‌آید و دنیای اثر از سوی ایشان درک شد و از این بابت که در فیلم اولم چنین شانسی داشتم خیلی خوشحال بودم. فضای فیلم و ایفای نقش یک بیمار دو قطبی، تنها از عهده آقای حسینی بر می‌آمد و ایشان آنقدر این شخصیت را درست بازی کردند که به نظرم یک اتفاق در سینمای ایران است.
فیلمنامه این کار را به همراه همسرم پریسا هاشم‌پور به شکل مشترک نوشتیم که حدود یکسال و نیم زمان صرف آن شد و امیدوارم نتیجه کار مورد قبول واقع بشود.

ورود فیلمساز اول به سینما خیلی سخت است؟

بیگلری: سخت‌ترین مرحله برای فیلمسازان فراهم کردن شرایط برای ساخت فیلم نخست است. اینکه بتوانی دیگران را مجاب کنی تا به تو اعتماد کنند بسیار کار سختی است و از این بابت من خیلی خوش شانس بودم که با گروه فهیم و کاربلدی توانستم فیلم نخستم را بسازم و تمامی همکارانم در این پروژه بزرگوارانه به من اعتماد کردند.
شهاب حسینی: در حال حاضر معادلات سینمایی خیلی قابل پیش‌بینی نیست. در واقع مخاطبان سینما را نمی‌توان خیلی خوب پیش‌بینی کرد. یک مثال تازه‌اش این است که فیلم «خواب تلخ» ساخته محسن امیریوسفی بعد از ۱۲ سال اکران شد و با استقبال خیلی خوبی روبه‌رو شد، در حالی که این فیلم هیچ کدام از مولفه‌های سینمای تجاری را با خود ندارد؛ یک فیلم ساده و جمع و جور که در یکی از روستاهای اطراف اصفهان اتفاق می‌افتد. الان با توجه به امکانات و شرایطی که در دسترس است و همه می‌توانند خیلی راحت هر فیلمی از هر کجای دنیا را ببینند به نظرم سینمای ما خیلی از مردم عقب است. دیگر مانند قدیم مخاطب منتظر فیلمی نمی‌ماند که با فرمول ثابت یک دختر و یک پسر و یک ماشین مدل بالا گیشه‌ها را فتح کند.


پس باید نتیجه بگیریم که فیلمساز باید به دنبال جهان‌بینی خودش باشد و برای دل خودش فیلم بسازد تا بتواند مخاطب را همراه کند؟

شهاب حسینی: یک جمله‌ای است که می‌گوید وقتی حواست هست، زیبایی ولی وقتی حواست نیست، زیباترینی. هنرمند، نخست باید برای خودش فیلم بسازد و خیلی به این فکر نکند که با این فرمول می‌تواند گیشه را فتح کند یا نه. اول سعی کند خودش را پیدا کند. وقتی اثری درست و به قاعده ساخته شود به‌طور قطع مخاطب باهوش سینمای ما هم به سمت آن فیلم می‌رود.
اصغر فرهادی هیچ‌گاه «جدایی نادر از سیمین» را نساخت که تمام جوایز دنیا را فتح کند یا با این نیت که فیلم بهتری نسبت به «درباره الی» ساخته باشد. من خاطرم هست فیلم‌های دادگاه‌های خانواده را ضبط می‌کرد و می‌آورد با هم تماشا می‌کردیم. در آن زمان آقای فرهادی اشک در چشمانش حلقه زد و رو به من گفت: ما باید فیلمی بسازیم که بتوانیم این مشکلات را مطرح کنیم. این نیت آقای فرهادی باعث شد در کلیت اثر روح بزرگی جریان داشته باشد که در نهایت موفقیت‌های بین‌المللی «جدایی نادر از سیمین» شکل گرفت. احسان بیگلری هم با اعتقاد فیلمش را ساخت. او هم می‌توانست زودتر و با تب تله فیلمسازی تلویزیون به نام کارگردان حضور پیدا کند اما او صبر کرد و با دلش و با اعتقادش فیلم ساخت و به‌طور قطع امثال احسان بیگلری در سینما می‌مانند.

 عکس‌ها از سعید خلیلی

منبع: روزنامه صمت


 

شهاب حسینی - "مرا الگوی خود قرار ندهید"

 حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ سید شهاب‌الدین حسینی  بازیگر مشهور سینما و تلویزیون، در حال حاضر جلوی دوربین اصغر فرهادی برای  فیلم «فروشنده» قرار گرفته است.گفتگوی مفصلی را با این بازیگر تدارک دیده  است و در آن در خصوص وضعیت سینما و نحوه ورود علاقه‌مندان نظرات این  بازیگر سینمای کشورمان را جویا شده است که در ادامه آن را می‌خوانید

*نحوه تأثیر‌گذاری سینما در جامعه چگونه است؟

به طور معمول در بستر اجتماعی کمتر هنری می‌تواند تأثیر‌گذارتر از هنر نمایشی و سینما وجود داشته باشد که در حافظه جامعه نیز ماندگار شود و از این طریق تولید اندیشه کند.

*آیا موافقید که مقوله صنعت در سینمای امروز ما از بین رفته و فقط بعد هنری آن مدنظر قرار می‌گیرد؟

من به این مقوله جور دیگری نگاه می‌کنم. تصور می‌کنم هنرش از بین رفته و صرفاً صنعت مدنظر قرار گرفته است.

*چطور؟

هنگامی که یک اثر هنری در حال تبدیل شدن به یک محصول اقتصادی باشد، طبیعتاً قوانین اقتصادی شامل این محصول اقتصادی خواهند شد. به طوری که هر اتفاقی در سرمایه برای اقتصاد رخ دهد، اعم از کم و زیاد شدن، ورشکستگی و ... مشمول محصول نهایی نیز خواهد شد و در آن نمود پیدا می‌کند.

*به چه دلیل این اتفاق رخ می‌دهد؟

زیرا ماهیت هنر در مادیات نبوده بلکه در معنویات خلاصه می‌شود. بنابراین هنگامی که از هنر بخش صنعت به جا ماند، به سمت ورشکستگی حرکت می‌کند. در نهایت به این دلیل که هنر به سمت کمیت رو می‌آورد و کیفیت از بین می‌رود، محتوای درستی تولید نمی‌شود. این مورد مانند یک جنس نامرغوب است.

*راه‌حل برطرف شدن این معضل چیست؟

بهترین تلاش برای جلوگیری از هر نوع هدر رفت سرمایه اعم از سرمایه‌ انسانی، مادی، زمانی و ...، ممانعت از اسراف آن است. اگر هر سرمایه‌ای در جریان صحیح خود قرار بگیرد، سازنده است.

*آیا این چالش‌ها شامل سینما هم می‌شود؟

سینما هم از این قاعده مستثنی نیست. اگر سرمایه‌گذاری‌ها هدفمند و به روش صحیح خود در راستای تولید آثار محتوا محور صرف شوند، می‌تواند تأثیرات خوب در جامعه داشته باشد. همیشه برای ساخت یک فیلم وجود سرمایه‌گذار از شروط اولیه بوده و باید وجود داشته باشد و حفظ شود و به همان نسبت جامعه نیز از محصولی که در اختیارش قرار می‌گیرد، رضایت داشته باشد تا به این شکل روند خوبی شکل بگیرد. ما قصد داریم تا بر اساس یک روند متقابل و بر اساس صداقت و راستی و دوستی کار کنیم.

*هنگامی که هنرمندان درصدد راه‌اندازی کارهای زیربنایی باشند، برچسب‌هایی به آنان زده می‌شود. شما نگران این مشکل نیستید؟

 

من خدا را صد هزار مرتبه شکر می‌کنم که زندگیم را مرهون لطف الهی بوده و هستم و لطف خداوند در قالب دوستان خوب، عزیران و همراهان خوب شکل گرفته استهیچگاه در زندگی حاشیه‌پرداز نبوده‌ام و به دنبال آن نیستم. مهم نیست، مهم هدف متعالی است که باید مدنظر داشته باشیم. باید با خودمان صادق باشیمهنگامی که هدفی را دنبال می‌کنیم، در راه رسیدن به آن نه کسی را آزار می‌دهیم و نه کاخ آرزو‌هایمان را بر ویرانه‌های دیگران می‌سازیم. ما اعتقاد داریم و احساس می‌کنیم که جامعه به خوراک هنری نیاز دارد.

هنگامی که شما در خیابان حرکت می‌کنید، به وفور رستوران می‌بینید و صد‌ها انتخاب دارید؛ اما پس خوراک هنری چه می‌شود؟ آیا روح گرسنه نیست و احتیاج به تغذیه ندارد. بنابراین هنر و فرهنگ اینجا به کار آمده و یاری رساننده است.

*آیا شما موافق تحصیل رشته سینما برای علاقه‌مندان بازیگری و هنر هستید؟

 

بازیگری نیز مانند تمام رشته‌های دیگر یک رشته تخصصی و دانشگاهی است. اینکه می‌گویند تمام در‌های سینما برای ورود علاقه‌مندان بسته است، درست نیست. هر کسی که در این رشته تحصیل می‌کند، در کار خود موفق خواهد بود و در آن پیشرفت می‌کند؛ چرا که دارای خلاقیت است. ما بازیگران زیادی داریم که دانش‌آموختگان این رشته هستند و در عرصه‌های گوناگون مانند تئاتر، حضوری درجه یک و قوی داشته‌اند که در عرصه سینما هم توانسته‌اند بسیار خوب کار کنند.

*با این تفاسیر راه‌حل پیشنهادی شما چیست؟

به نظرم باید کمی واقع‌بینی را در خودمان تقویت کنیم. زیرا بازیگری یک هنر است. بخصوص سینما یک هنری است که روانشناختی انسانی در آن مطرح بوده و حرف اول را می‌زند. خودشناسی می‌تواند در رسیدن به یک دیدگاه روشن از اطراف و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، کمک‌کننده باشد. از آنجا که رویه سینما بر اساس ادبیات روانشناختی و جامعه‌شناختی است، همه این موارد دست به دست هم داده تا اثری خلق شود. تمام این موارد قابل تحصیل است. فقط نیاز به زحمت و کوشش و جدیت دارد. بنابراین مانند هر رشته دیگری می‌توان به دانشگاه رفت و تحصیلات مربوط به آن را پشت سر گذاشت.

*افراد بسیاری با وجود تحصیلات آکادمیک از شرایط کنونی ورود به سینما گله مند هستند. شما علت را در چه می‌بینید؟

به این دلیل که سینما کار عملی است. مدرک دانشگاهی فقط مشخص‌کننده این است که من نوعی در آن رشته تحصیل کرده‌ام، اما باید دانست که سینما یک کار عملی است.

کسی که فارغ‌التحصیل سینماست، نباید بیکار بماند. ممکن است یک دوربین کوچک برداشته و فیلمی کوتاه بسازد و پیگیر آن باشد تا در یک جشنواره ارائه دهد. اگر استعداد و هنری در نگاه و کار کسی نهفته باشد، به طور قطع دیده خواهد شد.

موضوع مورد توجه همت و کارگردانی است. به طور مثال کسانی که از تئاتر فارغ‌التحصیل می‌شوند، به صورت خودجوش گروه‌هایی را تشکیل داده و تمرین نمایشنامه‌ها را آغاز کنند. مطمئن باشید محصول وقتی آماده باشد، خریدار آن هم پیدا می‌شود.

*مواقعی علاقه‌مندان به سینما خود را با بزرگان این عرصه مقایسه می‌کنند. آیا این قیاس کار درستی است؟

من توصیه می‌کنم این افراد بروند و زندگینامه بزرگان را مطالعه کنند تا متوجه شوند این افراد چه کسانی هستند. از کجا و چگونه کار خود را آغاز کرده‌اند. تمام این موارد قابل پیگیری است. در دنیای امروز هم اطلاعات ماشاءالله (با خنده) وجود دارد و هر آنچه را که مایل باشید، خواهید یافت.

*شرایط کنونی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

 

در حال حاضر بسیار راحت‌تر شده است. زمانی که من درس می‌خواندم یکی از رشته‌های مورد علاقه‌ام تئاتر و بازیگری بود. در همین راستا پیدا کردن یکسری کتاب‌های مرجع بسیار سخت بود. اما هم‌اکنون همه چیز آسان‌تر شده است.

*بسیاری از علاقه‌مندان مایلند تا جا پای شهاب حسینی بگذارند. این کار درست است؟

غلط است. الگوسازی به این شکل درست نیست. هر کسی جایگاهی مخصوص به خود را در این دنیا دارد. خداوند هر کسی را با مختصات و ویژگی‌های خودش خلق کرده است.

من می توانم تجربیات خود را در اختیار دوستان قرار دهم اما کاملاً اشتباه است که کسی بخواهد به جای فرد دیگری باشد؛ چرا که در این صورت نظم‌آفرینش بر هم می‌خورد، هر کسی باید تلاش کند تا در جایگاه اصلی خود قرار بگیرد. اصولاً در هر کسی مواردی وجود دارد که در کسی دیگری نیست.

*شما چه راهکاری را پیشنهاد می‌دهید؟

منطقی نیست کسی در خانه‌اش بنشیند و انتظار داشته باشد، همه چیز رو به راه شوداز آن طرف کسی که رنج سفر را به خود تحمیل می‌کند، به نتیجه دلخواه خود می‌رسد. زیرا زحمت خود راکشیده است. اگر خاطرتان باشد، در کتاب‌های درسی‌مان هم می‌خواندیم، «مزد آن گرفت جان برادر، که کار کرد»؛ کار و کار. هیچ آدمی نباید ادعا کند که بیکار است. حتی در آن صورت هم می‌تواند کتاب بخواند، فیلم ببیند و مدام دریافت داشته باشند. من حتی به خودم می‌گویم «شهاب نگذار راکد بمانی، در فواصل بین کارهایت کاری انجام بده».

*بنابراین شما یک شهاب درونی دارید که با او گفتگو می‌کنید؟

نمی‌دانم کدام یک گوش دیگری را می‌گیرد، او یا من، حتی بین ما بزن بزن هم زیاد اتفاق افتاده است. (با خنده)

 

وبلاگ - اسکن عکس های مجله "تبار"

 دوستان خوبم، ممنون از همراهی همیشگیتون!! نمی دونم راجع مجله ی "تبار"  شنیده بودید یا نه. این مجله مصاحبه ای رو با شهاب انجام دادن که من امروز  بالاخره تونستم اسکنشو انجام بدم. امیدوارم کیفیتش مناسب باشه برای  خوندن. فکر کنم اگر روی تصویر زوم کنید بشه متن رو راحت خوند.

 

برای دیدن عکس های این مجله کلیک کنید:

  


 

+ بخش گالری هنوز یه کمی مشکل داره. دارم سعی می کنم بفهمم چه مشکلی اما متاسفانه فکر نکنم بتونید فعلا توش چیزی آپلود کنید. امیدوارم بتونید عکس های مجله رو ببینید اگر مشکلی بود در بخش نظرات بگید. ممنون.

پ.ن: من یه ایده داشتم برای سریال "شهرزاد". به نظرم برای اینکه حمایتمون رو از سریال و عواملش اعلام کنیم، وقتی سی دی هاش توزیع شد، هر کس با سی دی یه عکسی بگیره و برای من بفرسته. لازم نیست خودتون تو عکس باشید. می تونین سی دی رو در حال دیدن تو کامپیوتر نشون بدید یا اینکه کنار چیزهای دیگه بگذارید و عکس بگیرید. مطمئنم خودتون وارد ترید! می تونید عکس ها رو تو picofile آپلود کنید و برای من نظر خصوصی بگذارید. منم روی وبلاگ با نام خودتون قرار می دم تا دوستان دیگرتون هم ببینند! 

اگر کسی هم اینستاگرام داشت می تونه پیج رسمی سریال شهرزاد رو هم تگ کنه تا اونا هم ببینن شاید استقبال کردن!!! به نظرم حرکت خوبیه در راستای این قضیه که اصل سی دی ها رو بگیریم و دانلودشون نکنیم. چون من هم سریال رو برای دانلود نمی ذارم. بهتره به زحمات گروه احترام بگذاریم! نظر شما چیه؟!

 

شهاب حسینی -  "«شهرزاد» منحصر به فرد می شود"

 شهاب حسینی در تازه ترین گفت وگوی خود با روزنامه اعتماد از سریال شهرزاد گفته و  مدیوم شبکه نمایش خانگی را حلقه‌ اتصالی برای تغییر ذایقه مخاطب در مورد سریال‌های  تلویزیونی یا فیلم‌های سینمایی دانسته است.
 او معتقد است تا به حال از ظرفیت های شبکه نمایش خانگی آنطور که باید استفاده نشده  و امیدوار است «شهرزاد» راه را برای تولید آثار رمان گونه و همچنین آثارِ اقتباسی از ادبیات  فارسی باز کند. بخشی از این گفت وگو را که در شبهای پایانی ضبط سریال انجام شده، می خوانید:

دویست و سی و نهمین شب تصویربرداری سریال شهرزاد چطور بود؟


خدا را شکر، با نوع مدیریت و در واقع درایت خود آقای فتحی به‌عنوان کارگردان موفق شده‌ایم یک رکورد مطلوبی را در کل کار حفظ کنیم. یعنی الان واقعا به لحاظ کیفی با روزهای اول تفاوتی نداریم چه بسا بهتر هم شده‌ایم ولی خب روزهای پایانی فاز یکم این کار را داریم سپری می‌کنیم و در ادامه‌اش باید ببینیم خدا چه می‌خواهد.


این دومین همکاری شما با حسن‌فتحی است، «مدار صفر درجه» و حالا «شهرزاد»، یکی در تلویزیون و این یکی در شبکه خانگی.


بله. هرکاری باید در زمان خودش ارزیابی و سنجش شود. مدار صفردرجه به‌خاطر قصه جذابی که داشت و استفاده از لوکیشن‌های خارج از کشور و از بازیگران خارجی، جذابیت ویژه خودش را داشته است ولی این کار هم داستان جذاب و پرکششی دارد و شاید به‌گونه‌ای در نمایش شبکه خانگی بشود از آن به‌عنوان یک کار منحصربه‌فرد یاد کرد. علت جذابیت این کار این است که می‌تواند این افق را جلوی چشم‌مان باز کند که آیا تماشاگر از قصه‌هایی که رمان‌گونه است استقبال می‌کند یا خیر. چون اگر این اتفاق بیفتد به نظر من راه را برای اقتباس‌های خیلی جذابی از رمان‌های ایرانی باز می‌کند.


یعنی به «شهرزاد» امیدوار هستید.


بله، همه‌چیز نوید این را می‌دهد که ان‌شاءالله کار خوبی از کار درآید. قصه خوبی دارد و تیمی که برای ساخت اثر دوره هم جمع شده‌اند خیلی خوب و قابل توجه است. «مدار صفر درجه» و «شهرزاد» را باهم قیاس نمی‌کنم چون آن در جایگاه خودش خیلی خوب بود و ان‌شاءالله این هم در جایگاه خودش کار قابل قبولی از کار درآمده است.


یکی از نکات «شهرزاد» شبکه خانگی است. قرار است این سریال در شبکه خانگی عرضه شود و تفاوت‌های بسیاری با تلویزیون دارد. در سیما مخاطب هزینه‌ای نمی‌کند و به تماشای سریال می‌نشیند اما برای شبکه خانگی باید هزینه کند، بخرد و در خانه تماشایش کند. فکر می‌کنید با این تفاسیر آیا استقبالی که باید، از این کار می‌شود؟


من خیلی به این مدیوم جدید هم علاقه‌مند هستم و هم احترام می‌گذارم. به دلیل اینکه بستری است که می‌تواند مقداری خارج از محدودیت‌ها و یکسری ملاحظات در چارچوب اندیشه حرکت کند. قاعدتا تلویزیون همیشه محدودیت‌های خاص خودش را دارد، سینما هم باز محدودیت‌های خاص خودش را به لحاظ شرایط بازگشت سرمایه و اینها دارد. اما شبکه نمایش خانگی به نظر من تا به حال نامطلوب مورد استفاده قرارگرفته می‌تواند حلقه‌ اتصالی باشد برای تغییر ذایقه مخاطب درمورد سریال‌های تلویزیونی یا فیلم‌های سینمایی.


یعنی اثری باشد که هم فاکتورهای سینمایی را دارا باشد و هم در مدیوم سریال تعریف شود.


دقیقا، چون طبیعتا کاری که می‌خواهد ساخته شود و به مردم فروخته شود در ساختار باید مدیوم سینما را رعایت کند و در واقع در طول مدت و کشش مدیوم تلویزیون را دارا باشد که این چیز خوبی است. به این دلیل که شامل مثلا برآورد‌های دقیقه‌ای نمی‌شود که حالا سریال‌ بی‌خودی کش پیدا کند و بتواند سود بیشتری را برگرداند. در این مدیوم در دنیا نمونه‌های خوب زیادی دارد ساخته می‌شود که البته ما هیچ‌وقت آن امکانات ساختاری تکنیکی و تکنولوژی را فکر نمی‌کنم بتوانیم داشته باشیم اما متد نمایش تصویری یا ادبیات نمایشی و بحث سریال‌سازی یا فیلمسازی مبتنی بر قصه و پیچیدگی کاراکترها، شخصیت‌ها و اینهاست. از این بابت چون ما ادبیات خیلی غنی‌ای داریم، می‌تواند جدی‌تر برای‌مان باشد و منبع قابل اعتمادی از طرح‌ها و قصه‌ها باشد تا بتواند با تماشاگر ارتباط برقرار کند.

به تمام این دلایل فکر می‌کنم شبکه خانگی به‌راحتی می‌تواند در خدمت تولید ادبیات نمایشی قرار بگیرد که تا به حال از آن به خوبی استفاده نکرده‌ایم؛ ما می‌توانستیم براساس قصه‌های کهن یا قصه‌های معاصر آثاری را بسازیم و ارایه بدهیم که بتواند نسل گذشته را به نسل آینده ارتباط دهد.

الان نسل جدید خیلی حوصله این را ندارند که بروند و در مورد مولانا، بوستان و گلستان یا داستان‌های کلیله ودمنه تحقیق کنند ولی هنر سینما و این مدیوم تازه می‌توانست اینها را به روز کند و براساس آن داستان‌ها کارهایی تولید کند که وقتی ریشه‌یابی می‌کنیم متوجه شویم که بله، این یکی از داستان‌های مثنوی معنوی است یا مربوط به نویسنده قرن فلان است یا نویسنده معاصر. به این شکل می‌تواند این مدیوم پل ارتباطی خوبی باشد.


نزدیک به ١٠ سال پیش در مصاحبه‌ای که با شما داشتم درباره اینکه «چرا در فیلم‌های بد و غیرقابل قبول بازی می‌کنی» پرسیدم و پاسخ دادید که «مهم این است که من در آن کار خوب نقشم را ایفا کنم، پرکاری می‌کنم و آنقدر بازی می‌کنم تا به آن نقطه که باید برسم»؛ حالا و بعد از گذشت نزدیک به یک دهه اما شهاب حسینی به نظر گزیده‌کار شده است. دیگر در هر پروژه‌ای حضور پیدا نمی‌کند و انگار خودش را پیدا کرده است.


خب از آن موقع یک مقدار بزرگ‌تر شده‌ام. آن موقع من ٣٠ سال داشتم و حالا ۴٢ سال دارم. قاعدتا یک تفاوتی باید به وجود بیاید. به‌طور کلی مسیر تعالی را در هرکاری و رشته‌ای که دنبال ‌کنی، می‌بینی که از سطح به عمق می‌روی و ژرفا برای شما بیشتر می‌شود. وقتی این اتفاق می‌افتد مثال آن می‌شود که غواصی در عمق ٧٠٠ متری با غواصی در عمق دو، سه متری خیلی فرق می‌کند، تجهیزات آن فرق می‌کند و وقتی قرار است شما به اعماق بروید قاعدتا باید مجهزتر باشید. آن موقع‌ها به هرحال به اصطلاح سعی کردم انتخاب علی‌السویه نداشته باشم و هر آنچه بوده هم این‌گونه بوده که بالاخره می‌رفتیم که یک اتفاقی بیفتد که یا می‌شد یا نمی‌شد. ولی الان من به فکر یکسری تاثیر‌گذاری زیربنایی‌تر درکارم هستم. حقیقتش الان اقناع نمی‌شوم از اینکه حالا اینجا بروم و این نقش را بازی کنم یا حالا بروم آنجا و آن نقش را بازی کنم.


از همین بلوغ‌های انتخاب صحبت می‌کنم. انتخاب‌های شما به یک بلوغ رسیده است.


البته باز هنوز به مطلوب نرسیده است. ولی خب بله، تلاش بر این است که گزیده‌تر انتخاب کنم. به‌خصوص اینکه آن موقع هم حجم تولید کارها اینقدر زیاد نبود. الان با توجه به زیادی حجم تولیدات در زمینه چه سریال‌های تلویزیونی، چه شبکه نمایش خانگی و چه سینما، بعضی از آنها به‌ مثابه تله‌های انفجاری عمل می‌کنند. یعنی اگر آن موقع تلاش می‌کردیم که به کمیت کارمان بیفزاییم حالا باید تلاش کنیم و مواظب باشیم که به قول معروف در این تله‌ها گیر نیفتیم.


جدای این یک جورهایی انگار به پشت دوربین بیشتر علاقه پیدا کرده‌اید.


حقیقتش این است که از دیدن خودم در جلوی دوربین خسته شده‌ام و بیشتر میل دارم نتیجه تفکر خودم را جلوی دوربین ببینم. به همین خاطر به کارگردانی روی آوردم و الان هم به تجربه تهیه‌کنندگی دست زده‌ام. در جهت اینکه بیشتر به‌خصوص از بچه‌های تازه‌کارتر در زمینه‌های کارگردانی و بازیگری بتوانم استفاده کنم. یعنی یک مقدار سینما را از این خزانه محدود و خالی بتوان نجات داد و آدم‌های بیشتری را به سینما پیشنهاد کرد.


شهاب حسینی - با شهاب حسینی و «قرار ملاقات‌»‌اش!

  ایسنا: شهاب حسینی از توزیع اولین فیلم خود در شبکه نمایش خانگی و  راه‌اندازی یک دفتر فیلمسازی خبر داد.

 این بازیگر سینما در گفت‌وگویی با خبرنگار سینمایی ایسنا، درباره فیلم «قرار ملاقات» که  قرار است در شبکه نمایش خانگی توزیع شود، بیان کرد: این فیلم کوتاه، اپیزودی از یک  سه‌گانه است که در واقع اولین تجربه کارگردانی من محسوب می‌شود.

او ادامه داد: این مجموعه که از ۱۴ تیرماه وارد شبکه نمایش خانگی می‌شود، حدود ۹۰ دقیقه است که شامل سه فیلم کوتاه می‌شود و اپیزود آخر آن با نام «قرار ملاقات»را سال ۹۰ کارگردانی کرده‌ام.

حسینی درباره قرارگیری این سه فیلم کوتاه در یک مجموعه توضیح داد: این فیلم‌ها از نظر مفهومی ارتباطی با هم ندارند و نقطه‌ی اشتراک آن‌ها این است که در هر سه اثر به عنوان بازیگر در کنار نگار جواهریان، مینا ساداتی و فخرالدین صدیق‌شریف حضور داشتم.

وی یادآور شد: تهیه‌کنندگی اپیزود اول از این مجموعه را سینا آذین، تهیه‌کنندگی اپیزود دوم را سعید ملکان و اثر سوم را هم مجتبی امینی بر عهده داشته‌اند.

شهاب حسینی درباره فیلم «قرار ملاقات»‌که خود آن را کارگردانی کرده است با بیان اینکه در این فیلم پیرو فکری که همیشه درباره اقتباس از روی آثار نمایشی داشته کار کرده است، گفت: یکی از دلایل مهم این‌گونه کارها این است که مردم عزیز را دعوت کنیم دست به کپی فیلم نزنند، آن هم نه فقط بخاطر حمایت از تولید چنین آثاری که پایه‌های معنایی و مفهومی براساس نمایشنامه‌های عمیق دارند، چرا که هرچه این آثار به صورت اوریجینال توسط مردم تهیه شوند،‌ به حمایت و تولید بیشتر آن‌ها کمک می‌کند.

کارگردان فیلم «ساکن طبقه وسط» درباره اینکه آیا قصد ندارد فیلم دیگری را کارگردانی کند؟ پاسخ داد: فعلا منتظرم این فیلم و نیز «ساکن طبقه وسط» توزیع شوند؛ البته در حال راه‌اندازی یک دفتر فیلمسازی و تهیه و تولید فیلم هم هستم تا بتوانم آثاری را که در نظر دارم تولید کنم.

وی با بیان اینکه به عضویت جامعه صنفی‌تهیه‌کنندگان درآمده است، در پاسخ به اینکه آیا می‌خواهد پس از تجربه کارگردانی، وارد حوزه تهیه‌کنندگی هم شود؟گفت: همه این کارها در یک راستا هستند و فقط این امکان را به ما می‌دهند که از اول تا آخر مسوولیت یک کار را بر عهده بگیریم، یعنی در این راه کارگردانی، تهیه‌کنندگی و همچنین اگر شرایطی وجود داشت، بازیگری هم می‌تواند انجام شود.

حسینی با تأکید براینکه «هدف من بیشتر ایجاد فضایی است تا از کسانی که در این هنر، مستعد و خوب هستند و می‌توانند چهره تازه‌ای بر پیکر هنرهای نمایشی باشند، استفاده شود»، اظهار کرد: گاهی در برخی پروژه‌ها بعضی اندیشه‌ها باعث می‌شود تفکرات آدم به هدر رود و قربانی مسائلی از جمله فروش بیشتر شود که این اتفاقی آزاردهنده است. بنابراین به دنبال تولید آثاری هستیم که سرنوشت آن را خودمان در دست داشته باشیم و البته در این بین، بیشتر تولید کارهای معناگرا و فیلم‌هایی که براساس اقتباس از آثار ادبی و نمایشی باشد برایمان اولویت دارد، چرا که این کار پلی به گذشته و آینده می‌زند تا نسل جدید با آثاری که تولید شده و می‌شوند هم بیشتر آشنا شوند.

به گفته این بازیگر؛ دفتر فیلمسازی او نام موقت «ندای هفت آسمان» را دارد که پس از ثبت، به صورت رسمی با همین نام فعالیت می‌کند.

به گزارش ایسنا،‌ نمایشنامه «قرار ملاقات» نوشته لوئیجی یانوتسی است و درباره مجرمی است که ظاهرا مرده و یا در حال مردن است. او تصمیم می‌گیرد که به ملاقات خدا برود و زمانی به محل قرار می‌رسد، می‌بیند که غیر از او اشخاص دیگری نیز منتظر ملاقات با خدا هستند.

این فیلم مدتی قبل در جشنواره سما نیز به نمایش درآمد.

شهاب حسینی - دانلود حضور چند ثانیه ای شهاب در برنامه "سینما اکران"

 دیشب به مقدار خیلی خیلی کم شهاب رو در برنامه سینمااکران نشون دادن و درباره  تشویق مردم برای اومدن به سینما ازش پرسیدن. متاسفانه شهاب خیلی کم صحبت کرد!  کاشکی شهاب هم مثل باقی بازیگرها که الکی زیادی حرف می زدن، یکمی بیشتر حرف  می زد!! :) به هر حال، شهرزاد عزیز لینکشو در اختیار وبلاگ قرار داد منم برای دانلود  گذاشتم.


برای دانلود روی نشان زیر کلیک کنید.


شهاب حسینی - "مستند یکی از وجوه اصلی سینماست" + یک عکس

 بانی فیلم آنلاین: شهاب حسینی بازیگر مطرح سینمای ایران که با دعوت عموم مردم ایران به تماشای آثار مستند در جشنواره بین المللی سینماحقیقت، بعنوان سفیر سینمای مستند معرفی شد، اعتقاد دارد که حقیقت، لازمه سینما است. 

 وی در گفتگو با ستاد خبری جشنواره بین المللی سینماحقیت اظهار داشت: از وجود جشنواره سینماحقیقت خوشحالم. من همیشه از درک تفاوت بین واقعیت و حقیقت عاجز بودم. فقط یک چیز را می دانم. واقعیت را می بینیم اما حقیقت را باید بخواهیم که ببینیم. یکی از دریچه هایی که از آن می شود بخواهیم و ببینیم، جشنواره سینماحقیقت است.

حسینی افزود: در حقیقت من یکی از وجوه اصلی سینما را بخش مستند آن می دانم، چون از نظر تاثیرگذاری نه تنها از سینمای داستانی کم ندارد، بلکه به مراتب در خیلی از جاها موفق تر از فیلم های داستانی ظاهر می شود. علاقه من به فیلم مستند باعث شد وقتی فهمیدم هفتمین دوره جشنواره سینماحقیقت نزدیک است، احساس کنم که باید تلاشی کنیم تا آگاهی رسانی لازم انجام شود و بخش وسیع تری از جامعه از این جشنواره استقبال کنند.
این بازیگر سینما درخصوص علاقه اش به سینمای مستند تصریح کرد: جواب خیلی از سوالات ذهنی من ممکن است در این فیلم های مستند وجود داشته باشد؛ چون ما در فیلم مستند با حقیقت طرف هستیم. دوربینی رفته و حقیقتی از زندگی ها، محیط و شرایط مختلف را به تصویر کشیده. دیگر آن تصاویر ساختگی نیستند و این ارزش صد چندانی به این هنر می دهد.

وی تاکید کرد: وقتی نام مستند می آید، اولین چیزی که در ذهن عموم تداعی می شود حیاط وحش و اکوسیستم است. من هم وقتی نوجوان بودم، مستند را با فیلم هایی از حیوانات و طبیعت شناختم و بعدها با گونه های دیگر آن آشنا شدم و علاقه ام به این نوع سینما بیشتر شد؛ اما هنوز هم به مستندهای زیست محیطی و تاریخی علاقه زیادی دارم.

وی پیرامون سرمنشاء سینمای مستند و داستانی هم گفت: به قول حسین محجوب، سینما، دروغی است که به صداقت احتیاج دارد! من این جمله را قبول دارم. حقیقت لازمه سینما است. میزان واقع انگاری قصه ای که در فیلم سینمایی پیش می رود نشان می دهد که سینما ریشه در مستند دارد. هر داستانی بر اساس یک زندگی یا شرایط حقیقی شکل گرفته است. من به تخیل صرف اعتقاد ندارم. به نظرم تخیل هم ریشه در حقیقت دارد. برای همین معتقدم سینمای مستند و سینمای داستانی سرمنشا مشترکی دارد. برای همین هم یک ربط ازلی به یکدیگر دارند. خوشبختانه الان نسبت به گذشته گرایش ها به این شاخه از سینما بیشتر شده، ولی متاسفانه رسانه ملی به طور جدی به مقوله مستند زیاد نمی پردازد. در حالی که در خارج از کشور شبکه هایی وجود دارد که فقط به مستند می پردازند و این باعث شده مردم به سینمای مستند بیشتر از قبل علاقه مند شوند. تلویزیون ما هم می تواند این روند را پیش بگیرد و جایگاه سینمای مستند را آنطور که در شان آن هست بالا ببرد.

شهاب حسینی در پایان، پیرامون اثرگذاری جشنواره بین المللی سینماحقیقت نیز گفت: این جشنواره باعث می شود دیدگاه عموم به سینمای مستند تغییر کند و بیشتر از این سینما استقبال شود. چند وقت پیش دو فیلم مستند را درباره طبیعت ایران همزمان با هم دیدم؛ یکی از آنها را ایرانی ها و دیگری را یک گروه مستندساز حرفه ای از خارج ایران ساخته بودند. طبیعت ایران در فیلم دوم بسیار متفاوت با مستند خودمان دیده می شد. تصویر، رنگ، زیبایی شناسی و همه چیز آن از لحاظ ساختار متفاوت بود. شات هایی از طبیعت ایران نشان می داد که بیننده باورش نمی شد که چنین مناظری در ایران وجود دارد. ولی مستند داخلی که از طبیعت ایران تهیه شده بود، صرفا تصویرهای گزارشی بود و خیلی از معیارهای زیبایی شناسی یک فیلم مثل نور خوب، قاب بندی های درست و... در آن رعایت نشده بود. کاملا مشخص بود که یک فیلم سفارشی برای تلویزیون بوده نه یک اثر هنری در قالب مستند. روایت فقط مختص سینمای داستانی نیست. فیلم های مستند هم یک خط روایی دارند و باید این مساله در فیلم لحاظ شود.


وبلاگ - دانلود مصاحبه کوتاه با شهاب حسینی درباره تئاتر ملاقات

 خب دوستان خوبم چند وقتی بود آپدیت اساسی نداشتم و این واقعا منو آزرده می کرد.  مرجان عزیز حدود 3 هفته ای میشه که این لینک ها رو به من داده اما من اصلا وقت نمی  کردم که بذارم ، اول از همه از خودش معذرت خواهی می کنم، بعدشم از شما دوستان که  خیلی وقته دانلود خاصی نداشتم براتون روی وبلاگ! در هر صورت...

 این یه مصاحبه کوتاه هست که با شهاب انجام شده ، در دوران اجرای نمایش ملاقات که  مرجان جان زحمتشو کشیده و لینک رو در اختیار وبلاگ قرار داده.


برای دانلود کردن روی تصویر زیر کلیک کنید :

+ همچنین فایل ویدئویی از حضور یکتا ناصر در برنامه هفت به بهانه "یکی می خواد باهات..." که درش از شهاب صحبت می کنه و بخش هایی از پشت صحنه فیلم هم نشون داده میشه. برای دانلود اینجا را کلیک کنید.

+ دانلود بخش خیلی کوتاه از پشت صحنه "سرزمین کهن" در اینجا.

از مرجان عزیز بابت همه لینک ها تشکر می کنم. 

شهاب حسینی - محب اهری:شهاب حسيني با فکر و هدف فيلمسازي جلو آمده است

 خبرگزاري آريا- چند سالي است بازيگران سينما و تلويزيون بعد از مدتي  بازيگري، يا وارد عرصه موسيقي و خوانندگي مي شوند و يا کارگرداني. در  همين چند سال اخير هم کم نبودند بازيگراني که تجارب مختلفي را کسب  کردند. 

 شهاب حسيني بازيگر کاربلد سينما و تلويزيون که بازي در فيلم «پنچ ستاره» به کارگرداني مهشيد افشار زاده (که البته ايشان هم بازيگري است که اولين فيلم خود را کارگرداني کرده) را به پايان رسانده، به تازگي رداي کارگرداني را به تن کرده و فيلم «ساکن طبقه وسط» را جلوي دوربين برده است. حسيني در اولين تجربه کارگرداني خود با بازيگران کاربلد و کارکشته اي چون حسين محب اهري همکاري داشته است. خبرنگار سينمايي آريا با حسين محب اهري پيرامون کارگرداني شهاب حسيني به گفتگو نشسته است. متن کامل صحبت هاي محب اهري را در ادامه مي خوانيد:

*از تجربه تان با شهاب حسينيِ کارگردان بگوئيد؟
تجربه کاملي نبود. چون شخصيت اصلي داستان در طول فيلم با اتفاقات و افراد مختلفي روبرو مي شود. يکي از همين افراد را هم من بازي کرده ام. کاراکتري که من بازي کرده ام، نقش طولاني ندارد. بازيگران يک سکانس به سکانس در فيلم بازي داشتند. در فيلمنامه به آن صورت که بايد شخصيت پردازي نشده است. روزي که با شهاب کار مي کردم متوجه شدم همه ذهنش درگير و مشغول کارش است. همه ذهنيت شهاب اين است که به بهترين شکل ممکن فيلمش را بسازد. من او را فيلمسازي ديدم که با فکر و هدف فيلمسازي جلو آمده است.

*او را کارگردان کاربلدي ديديد؟
تا فيلم بر پرده سينما نرود و ديده نشود، معلوم نمي شود که کارگردان چقدر از کارش را انجام داده است. شهاب اولين تجربه بازيگري اش را در فيلمي که من هم بازيگر آن بودم شروع کرد، براي همين نمي خواهم تعارف کنم. به نظر من فيلم بايد اکران شود و آن را بر پرده سينما ديد. آن موقع است که مي شود با قاطعيت گفت او کارگردان کاربلدي است يا خير.

*آينده سينما را با حضور چنين افراد تازه کاري، چگونه مي بينيد؟
اين يک فرآيند کلي است. فاکتورهاي مختلفي در سينما وجود دارد. با ديدن يک يا دو فيلم نمي توان گفت اوضاع سينما خوب مي شود يا بد. به قول معروف با يک گل بهار نمي شود. کارهاي هنري از نقاشي گرفته تا بازيگري در سينما و تئاتر، بر اساس کيفيت سنجيده مي شوند نه کميت. تعداد کارها و آثار مهم نيست، مهم کيفيت بالاي کار است. در طول سال اگر 50 تا فيلم ساخته شود، فکر مي کنيد چه تعداد از آن ها واقعا ارزش ديدن و صحبت کردن را داشته باشد؟ البته صحبت من اصلا در مورد مسائل مالي و ديگر مسائل سينما نيست، من فقط در مورد انديشه سينما و بيان آن صحبت مي کنم. وقتي يک يا دو فيلم خوب ببينيد و به انديشه بيافتيد، آن سينما موفق است. در تئاتر و ديگر هنرها هم همين طور است. سالانه نمايش هاي زيادي اجرا مي شود و اين براي کشوري با 70 ميليون جمعيت خوب است، اما بايد ديد چه تعداد از آنها از نظر کيفيت جاي صحبت کردن دارد. بايد ديد چند فيلم در طول سال ارزش صحبت کردن را دارد.

*اوضاع جسماني تان که خوب است؟
بله. يک هفته اي است که حال جسماني ام بهتر شده است و دکترم گفته ديگر برو خانه ات (مي خندد). فقط هر 2 ماه يکبار بايد براي معاينه به پزشکم مراجعه کنم.

نازنين شادپي

شهاب حسینی - شهاب حسینی و حامد بهداد از مسیر موفقیت شان می گویند

 به گزارش کافه سینما، شهاب حسینی و حامد بهداد که این روزها دو تن از مشهورترین،‌ پول‌سازترین و البته از پرکارترین ستاره‌های سینمای ایران هستند در گفت‌وگوهایی جداگانه با «زندگی ایده‌آل» از مسیری که برای رسیدن به موفقیت طی کرده‌اند گفته‌اند. شبکه ایران بخش‌هایی برگزیده از این گفت وگو را انتخاب کرده که در ادامه می خوانید:

عکس من روی آینه اتاق رامبد بود

حامد بهداد: دوستی من و رامبد از آنجا شروع شد که من در آن ایام در شرکت تبلیغاتی رامبد «زیتون» کار می‌کردم و کم‌کم دستیارش شدم. رامبد من را به خانه‌اش می‌برد، خانه‌ای که او در آنجا کنار پدرومادرش زندگی می‌کرد، عکس من روی آینه اتاق رامبد بود و حتی آنجا جایی برای خوابیدن داشتم، غذا برای خوردن داشتم چون من آن زمان دانشجو بودم و رامبد در حق من برادری کرد، او مرا به سینما آورد و دست مرا گرفت. به رامبد نقشی در فیلم «آخربازی» همایون اسعدیان پیشنهاد شده بود او من را به جای خودش معرفی کرد فیلمی که من به خاطرش کاندیدای دریافت سیمرغ بازیگری شدم. او مرا وارد سینما کرد یعنی دست مرا گرفت و گفت خانم‌ها و آقایان اینک حامد بهداد.

همایون اسعدیان می‌گفت: «مفتخرم که حامد بهداد را ما به سینما معرفی کردیم.» بله این قشنگ است تو باید حق مطلب را ادا کنی، تو باید این فرصت را به دیگران بدهی که به تو افتخار کنند، به تو تکیه کنند اسم تو را بیاورند و خجالت نکشند.

به رامبد گفتم دیگر بهترین دوست تو نیستم

حامد بهداد: همیشه خیلی از رفتارهایم را با رامبد چک می‌کنم، حتی همین چندروز پیش در مورد یک کار با او مشورت کردم. یک‌بار احساس کردم، دیگر مثل قبل با هم دوست و رفیق نیستیم و به او اس‌ام‌اس دادم که من می‌دانم که دیگر بهترین دوست و رفیق تو نیستم و من می‌دانم که فلانی را از من بیشتر دوست داری. پس از این به بعد رفتارم را بر این اساس تنظیم می‌کنم. در جواب این اس‌ام‌اس من او جواب داد که احمقی اگر فکر کنی که بین دوست‌هایم کسی را به اندازه تو دوست داشته باشم و باز من جواب دادم: پس من رفتارم را براساس آخرین اس‌ام‌اس تو تنظیم می‌کنم. شما رامبد را نمی‌شناسید، شما نمی‌دانید پشت این همه طنز و آیتم‌های هوشمندانه و شوخ‌مندانه و طنازی یک آدم جدی وجود دارد، توفیق الکی به دست نمی‌آید به‌خصوص در این مملکت، جدیت، پشتکار و همت می‌خواهد او اگر به اینجایی که هست رسیده زحمت کشیده توهین شنیده و هزاران مورد دیگر، من دیده‌ام که دیگران در برخورد با او چه احترامی می‌گذارند. او آدم عجیب و غریبی است، من اصلا مثل او نیستم من حوصله این را ندارم که وقتم و رفاقتم را با آدمی بگذارم که من‌دهنده باشم اما رامبد دهنده است؛‌صرفا گیرنده نیست.

 تیم شهاب حسینی با نصرالله رادش، یوسف صیادی، یوسف تیموری و رضا شفیعی‌جم

شهاب حسینی: من کارم را از تلویزیون شروع کردم و اولین پله‌های ترقی را در آنجا پیمودم و به نوعی به آن دوره از کارم مدیونم. دوره‌ای که از تئاترهای دانشجویی شروع شد. مدتی بعد بازی در نمایشنامه‌های رادیویی و گویندگی به آن اضافه شد. ما با اغلب بچه‌های بازیگری که کار طنز می‌کنند مثل نادر سلیمانی، نصرالله رادش، یوسف صیادی، یوسف تیموری، رضا شفیعی‌جم تیمی داشتیم که به شهرهای مختلف می‌رفتیم و برنامه‌های شاد اجرا می‌کردیم. من آیتم روی صحنه بازی کرده‌ام و فهمیدم که کارم طنز نیست و در این زمینه بشدت بی‌استعداد هستم. شاید در زندگی عادی خلاقیت خنداندن دیگران را داشته باشم ولی در بازی این‌‌طور نیستم. زیبایی طنز این است که از یک عمق و ژرفا بیرون می‌آید. به این ترتیب بچه‌ها کار طنز را ادامه دادند و من شومن بودم. سلام و عرض ادب و...

نادر سلیمانی من را به تلویزیون برد

شهاب حسینی: اینها همه پله بود. آن زمان من تئاتر دانشجویی کار می‌کردم، یکی از بچه‌هایی که در آن تئاتر کار می‌کرد دستیار آقای فردرو شد، ایشان می‌خواستند مجموعه‌ای به نام «جمعه‌ها با شبکه 2» تهیه کنند. آن دوست ما موظف شد برای آیتم درطنز بازیگر انتخاب کند، بدیهی بود که اول سراغ ما آمد که یک سال بود با هم تئاتر کار می‌کردیم. آنجا بود که من با 2 نفر آشنا شدم که یکی کامران ملک‌مطیعی و دیگری نادر سلیمانی بود. از طریق کامران برای گویندگی در رادیو دعوت شدم و از طریق نادر به آن تیم رفتم. در آن برنامه‌ها بین مردم مسابقه اجرا می‌کردیم، مثل مسابقه خوانندگی و...و خلاصه جو شاد ایجاد می‌کردیم و هر چقدر انسان از کاری که می‌کند انرژی مثبت کسب کند اعتماد به نفس‌اش برای ادامه کار بیشتر می‌شود. در همین ایام یکی از دوستانم به من گفت: «آقای رسول یک برنامه‌ای را برای شبکه دو تهیه و تولید می‌کند به اسم اکسیژن و برای مجری آن تست می‌گیرد». بین 150 نفر در تست شرکت کردم و لطف خدا که همواره همراهم بوده انتخاب شدم. به این ترتیب کار من در تلویزیون شروع شد. آن برنامه خیلی موفق بود. در آن زمان امیرحسین مدرس و کامیار اسماعیلی در برنامه نیمرخ این راه را هموار کرده بودند و ما در برنامه اکسیژن یک‌سری موزیک‌های پاپ و رپ کار کردیم که خیلی باعث جذابیت برنامه شد.

وبلاگ - دانلود مصاحبه برنامه هفت با شهاب حسینی

 دیشب در برنامه هقت ، یه گزارش اختصاصی از شهاب پخش کردن که بعد از نشست فیلم  "هیس..." ازش گرفته بودن. شهاب در این مصاحبه درباره سینمای ایران و مشکلاتش صحبت  می کنه و به نظر می رسه دل پری هم داره! برای دانلود کردن روی تصویر زیر کلیک کنید.


شهاب حسینی - شهاب حسینی از آخرین فیلمش می گوید

 سید شهاب الدین حسینی تنکابنی، درسال ۱۳۵۲ در تهران متولد شد. او اولین فرزند  خانواده‌اش است و یک برادر و دو خواهر دارد. تحصیلات دانشگاهی او دررشته  روانشناسی دانشگاه تهران بود که آن را به قصد مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. کار  خود را با تئاتر دانشجویی و سپس گویندگی رادیو آغاز کرد، سپس در برنامه‌ای به نام  “اکسیژن” درتلویزیون ظاهرشد. 

در چند برنامه دیگر هم مانند بر پا بر پا، به رنگ صبح، سایه روشن و… به عنوان مجری حضورداشت، با سریال خانواده پس از باران پا به عرصه بازیگری گذاشت. او سال های بعد هم به کار بازیگری و هم اجرا پرداخت. وی بخاطر بازی در فیلم های سینمایی واکنش پنجم و شمعی در باد و محیا مورد توجه قرار گرفت، درسال ۱۳۸۶ برای فیلم محیا از جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، موفق به کسب دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد شد، و در سال ۱۳۸۷ در همین جشنواره برای فیلم سوپراستار سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را دریافت کرد. همچنین وی به خاطر فیلم های پرسه در مه و درباره الی بازیگر مرد برگزیده چهاردهمین جشن بزرگ سینمای ایران نیز بود. حسینی به همراه چندی از دوستانش و همچنین برادرش سید مهدی حسینی، گروه موسیقی هفت را تاسیس کردند.
تاکنون چهار مجموعه آهنگ از این گروه منتشر شده‌است که شهاب حسینی در آلبوم یک و دو به دکلمه پرداخته و درآلبوم سه و چهار خوانندگی کرده‌است. در سال ۱۳۷۴ ازدواج کرد، فرزند اولشان به نام محمدامین در زمستان ۱۳۸۲ وفرزند دومشان به نام امیرعلی در تابستان ۱۳۹۰ به دنیا آمدند.

ورود به عرصه هنر و بازیگری 

من درسم بد نبود، دنبال این درس خواندن کارهای دیگری هم انجام می‌دادم.یک مدتی رفتم طلاسازی کار کردم، پدرم خیلی مخالف بود. پدرم دبیر بود، می‌گفت من به بچه‌های مردم درس می‌دهم ولی نمی‌توانم تو را آدم بکنم!چون فهمیدم فوتبالم خوب است، رفتم فوتبالیست شدم و در تیم نوجوانان پاس بازی کردم، یک مدت هم رفتم آموزش آرایشگری دیدم.بعد، دنبال یک کاراکتر اجتماعی می‌گشتم برای خودم تا به این نتیجه رسیدم که در بازیگری می‌توانم آن را به دست بیاورم و آمدم سراغ سینما.یک سال تمام تلاش می‌کردیم یک تئاتر دانشجویی بسازیم برای دو اجرا، آن هم با شرایط دانشجویی، یعنی نداشتیم که خرج کنیم. شام و ناهار در کار نبود نهایتاً یک بیسکویت و چای، اینها را تحمل کردم تا به کاراکتری که می‌خواستم برسم. من در سینما کسی را نمی‌شناختم، پدرم دبیر بود و هیچ یک از اعضای خانواده‌ام در سینما نبودند، اما خودم خواستم، یاد گرفتم و تلاش کردم. سال ۷۱ رفتم کلاسهای مرحوم استاد سمندریان، در آن موقع خانم مینا ابراهیم‌زاده نقش کوتاهی در یک نمایشنامه به من پیشنهاد داد. ستاره اسکندری هم نقش اول این تئاتر را بازی کرد. نقش من فقط سه بار روی صحنه می‌آمد؛ بار اول می‌گفت: «قبله عالم، دروازه‌های جنوبی شهر درهم شکست» بار دوم می‌گفت: «دروازه‌های شمالی درهم شکست» و آخرین بار هم می‌گفت: « شهر درهم شکست» این تئاتر را دو سال تمرین کردیم و چهار بار اجرا!

ورود به تلویزیون

از طریق آقای بهروز مقدم؛ می‌خواست یکی از آیتم های ماه رمضان را کارگردانی کند من را هم برای یکی از نقشهایش انتخاب کرد.یک مدت در رادیو کار طنز کردم و اتفاقاً فهمیدم هیچ استعدادی در این کار ندارم، ولی اجرایم بد نبود از همان جا رفتم سراغ اجرا. در همین اجراهای رادیویی فهمیدم برای برنامه اکسیژن تست می‌گیرند، یک هوندای ۱۲۵ داشتم با آن رفتم شبکه ۲ و تست دادم و از بین ۱۳۰ نفر برای اکسیژن انتخاب شدم. یک سال اجرا کردم بعد از یک سال فهرست مازاد قرار گرفتم و…

هیس دخترها فریاد نمی زنند!

در تحقیقاتی که من برای کارم انجام می‌دهم، متوجه نکاتی می‌شوم. سینمای ما به هر حال یک صنعت وارداتی است و خصایصی را همراه خود آورده است.زبان سینما یک زبان جهانی است که باید به یک استاندارد برسد و به زبان مشترکی تبدیل شود.امروز مخاطبی که من می‌بینم حرفه‌ای‌، باهوش‌، زیرک و پر از محفوظات ذهنی روز است. بسیاری ازمردم آثار سینمای روز جهان را دیده‌اند و دیگر سینما برایشان تفریح نیست بلکه یک دغدغه است و این کار مسئولیت ما را سنگین می‌کند.در حالی که از برخی بزرگان توقعاتی داریم ولی برآورده نمی‌شود، من این فیلم را (هیس دخترها فریاد نمی زنند! )در بین سه اثر برتر پوران درخشنده می‌دانم و خوشحالم که در رکاب او حضور داشتم.در روزگاری که سوسن تسلیمی رفت و تا مدت‌ها جایگزینی نداشت، امروز به حضور بازیگرانی همچون طناز طباطبایی و نیما صفایی امیدوار هستیم تا این چرخه همچنان ادامه داشته باشد.

با مساله اعتبار و جایزه و سیمرغ از نگاه کم اهمیتی برخورد نمی‌کنم اما این‌ها به نوعی سم کار ما تلقی می‌شوند چون تا وقتی عنوانی داده نشده، بازیگر می‌تواند ‌آزادانه پرواز کند اما همین که جایزه می‌گیریم عشق جای خود را به ترس می‌دهد و مجبور می شویم که با حساسیت و وسواس پیش برویم.من در کار خود پیرو یک خط‌مشی هستم و حضور در «هیس دختر‌ها فریاد نمی‌زنند» در همان جهت است.

سینما با طرح موضوعات اجتماعی می‌تواند مسائل را به چالش بکشد و وظیفه ما به عنوان کسی که کار خدماتی می‌کند این است که خوراک اندیشه تولید کنیم.موضوع فیلم «هیس دختر‌ها فریاد نمی‌زنند» از همان ابتدا دل ما را لرزاند و خواستم که در آن حضور داشته باشم.

+ منبع : سایت کلبه کولاک


شهاب حسینی - حسینی : "براي تعطيل كردن خانه سينما دليل قانع كننده اي ارائه نشد."

 باني‌فيلم آنلاين:شهاب حسيني با ابراز اميدواري از فعاليت مجدد خانه سينما گفت:اين خانه در ارتقاي فرهنگي و هنري و همچنين رشد سينما نقش مهمي ايفا مي كند.  
حسيني در گفت و گو با ايرنا افزود:متاسفانه براي تعطيل كردن اين مكان كه از مدت ها پيش فعاليت دارد و اهالي سينما آنجا را خانه خود مي دانند، دليل قانع كننده اي ارائه نشد.به طور حتم اهالي سينما و بنيانگذاران اين خانه براي راه اندازي و فعاليت آن دلايل قانع كننده اي داشته اند، و تعطيلي آن نياز به توجيه اساسي داشت. بازيگر فيلم «جدايي نادر از سيمين» اظهار اميدواري كرد كه بزودي مشكلات پيش آمده از سوي دو طرف درگير در مسئله خانه سينما، با همدلي و هم سويي همه برطرف شود.

بازيگر فيلم سينمايي «هيس!دخترها فرياد نمي زنند» درباره انتظارات خود از وزير ارشاد گفت: وزير ارشاد بايد نيازهاي مخاطبان و اهالي سينما را بشناسد و دغدغه فرهنگ و هنر داشته باشد.

اين بازيگر برجسته سينما همچنين بر لزوم وجود نگاه توام با حسن نيت نسبت به اهالي سينما تاكيد كرد.

وي در بخش ديگري از سخنانش بازيگري را كاري خدماتي عنوان كرد و گفت: كار بازيگري سينما خدمت رساني فرهنگي و فكري است. در واقع فعالان اين عرصه بايد خوراك انديشه و فكر براي مخاطبان فراهم كنند. حسيني گفت: انتخاب و حضورم در كارهاي سينمايي براساس اين خط مشی و ديدگاه انجام مي شود، چرا كه باورم اين است كيفيت حضور درسينما مهمتر از كميت آن است.

شهاب حسینی - گزارشی از نشست خبری "هیس...." در بنیاد فارابی

 به گزارش خبرنگار سینماپرس، پس از حرف و حدیث های متفاوتی که در طول هفته  گذشته موجب تبلیغات منفی برای فیلم «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» شد این  فیلم به واسطه سوژه جذابش همچنان در صدر فروش و نگاه و توجه مخاطبان قرار  دارد. 

در نشست خبری «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» که با اجرای ژاله صادقی  برگزار شد، پوران درخشنده (کارگردان)، شهاب حسینی، طناز طباطبایی، مهین نویدی (گریمور) و محمدرضا دلپاک(صداگذار) حضور داشتند.

 احمد میر علایی مدیر عامل بنیاد سینمایی فارابی در ابتدای این نشست عنوان کرد: چهار سال پیش مشکل اساسی سینما را نبودن جذابیت در سالن های سینما دانستیم. فارابی یا سازمان سینمای بحث اصلی شان سینما است. با تحقیقات و نظرسنجی این را دستور کار قرار دادیم، تعدادی فیلم تولید شد که یکی از فیلم های شاخص ما فیلم هیس بود. این فیلم را به عنوان یک اثر ملی و دینی باید بدانیم. در سینما موضوعی به نام جذابیت مهم است در طول نود دقیقه پوران درخشنده از چند جهت کار مورد توجه انجام داده است: یک اینکه وقتی فیلم نامه را می نوشت امروز جامعه را در نظر داشت. عدم توجه جامعه به فرزندان. انبیا اشاره کردند که ریشه ی تربیت فرزندان در خانواده است. من ازبرنامه ریزان پخش گله دارم. فیلم هیس زبان جهانی دارد. راهی که توسط جدای نادر ازسیمین باز شد این فیلم می تواند ادامه دهد. بازی شهاب حسینی و طناز طباطبایی به نوعی دانشگاه بازیگری است. همه چیز این فیلم قابل توجه است و به عنوان یک اثر ملی باید به آن نگاه شود.

پوران درخشنده در ابتدای نشست خبری عنوان کرد: خوشحالیم که دوباره آمده ایم تا ارتباط دو جانبه بین سینماگر و مردم ایجاد کنیم. تا وقتی که هستم و حضور دارم از زبان مردم حرف خواهم زد. بعد از خسرو شکیبایی به شهاب حسینی می گفتم که قبل از اینکه بازیگر خوبی باشد انسان خوبی است و بعد از آن به واسطه فیلم هیس با بابک حمیدیان آشنا شدم. شهاب حسینی مشاور من نیز در «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» نیز بود. اگر مردم فیلمی را می پسندند حاصل تجربه یک کار جمعی خوب بوده است.

 

پوران درخشنده در پاسخ به این پرسش که آیا در این فیلم رویکرد ضد قصاص داشتید یا نه؟ گفت: داوران باید داوری شان را بر اساس ویژگی های هنری یک اثر انجام دهند. موضوع من قصاص اجتماعی است. جامعه و خانواده باید قربانی بدهد تا متوجه شوند چقدر غافل هستند. من بحث قصاص را مطرح نمی کنم. در پایان بندی فیلم با رفتن دختر به انتهای راهرو و دهلیز، بچه های کوچک از مدرسه بیرون می آیند و باید به آنها فکر کنیم که چه تهدیدی لبخند این کودکان را به خطر خواهد انداخت. در هیس شخص متجاوزگر اعدام شد ولی در واقعیت متجاوز همینطور در جامعه حضور دارد.

 

طناز طباطبایی در ادامه نشست عنوان کرد: از شخص شهاب حسینی تشکر می کنم که روحیه تیمی بازیگری را به ما تزریق کرد. من و نیما صفایی خیلی مدیون او هستیم. اعتقاد من این است که سیمرغ هایمان را از نگاه بلوری مردم گرفتیم. از واکنش های که در این چند وقت گرفتم برمی آید که هرکس به نوعی درگیر این قضیه بوده است. فیلم تاثیرش را به شدت می گذارد و قدرت حرف زدن و جرات بیان احساس را به دنبال دارد.

 شهاب حسینی: من در بیشتر لحظات بازی خانم طباطبایی حیرت را تجربه کردم 

 شهاب حسینی بیان کرد: طی این سالها بزرگی و صبوری و هر آنچه شایسته یک استاد است در خانم پوران درخشنده دیدم. من در بیشتر لحظات بازی خانم طباطبایی حیرت را تجربه کردم.  طناز طباطبایی امیدی است در سینمای ایران که جایگزینی برای سوسن تسلیمی می تواند به وجود بیاورد. برای اولین بار کار تیمی به معنای واقعی را تجربه کردم و نیما صفایی نیز همچنین می تواند جایگزین مناسبی باشد برای بازیگرانی که دیگر نیستند.

 

شهاب حسینی در ادامه اظهار کرد: سینما یک صنعت وارداتی است و پارامترهای را با خود به همراه می آورد. زبان سینما یک زبان جهانی و مشترک انسانی است. در روند سینمای حرفه ای فیلم های نظیر هیس مرسوم است و از پوران درخشنده ممنونم که به سراغ این سوژه رفت. هیس جزو سه اثر برتر پوران درخشنده است. و در تمام آثار او مخاطب در راس هرم سینمای پوران درخشنده قرار دارد.

 

نیما صفایی که اولین تجربه بازیگری خود را در فیلم «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» داشت، گفت: سعادت بزرگی بود که من در این پروژه بودم و از ته دل برای همه آرزو می کنم که با شهاب حسینی همبازی شوند.

شهاب حسینی - گزیده حرف های شهاب در نشست خبری "هیس..."

 به گزارش خبرنگار «نسیم»، بازیگر این فیلم سینمایی در ادامه نشست افزود: - سینما قدمت زیادی در کشور ما دارد ولی باید بدانیم که این هنر صنعتی وارداتی است.  سینما زبانی جهانی دارد و باید به استانداردی برسد که قومیت خاصی را دربر نگیرد و همه  گیر شود.
- این موضوع در سینمای جهان جا افتاده است که کارگردانان یکی پس از دیگری آثار بهتری را خلق می‌کنند و خانم درخشنده این اعتماد را به ما می دهند که کارهایی که تولید می کنند یکی از دیگری بهتر خواهد بود.
- در هرم اهمیتی که فیلمسازان برای خود ترسیم می‌کنند، مخاطبان باید در راس آن قرار داشته باشند چیزی که در کشورهای خارجی دیده می شود و روند غلطی که در کشور ما مرسوم است موجب شده تا مخاطبی که جای او در راس این هرم است در انتها قرار داشته باشد.
- مخاطب امروز ما در ایران مخاطبی زیرک، باهوش و نکته بین است و آن بواسطه انبوده آثار سینمایی است که هر روزه مشاهده می کند. امروزه دیگر سینما برای مخاطبان یک تفریح نیست بلکه به یک دغدغه تبدیل شده است.
- خانم درخشنده همیشه استانداردهای لازم را در کارهای خود درنظر می گیرند و دلیل اقبال مردم هم بیشترین تلاشی است که از سوی ایشان برای عرضه کاری در خور شأن مردم صورت می گیرد.
- داستان سیرغ و جایزه هایی که اخیرا باب شده، موجب کم کاری بازیگران و سینماگران شده و زمانی که یک بازیگر جایزه یا سیمرغی می گیرد دیگر دست به عصا و محتاط عمل می‌کند ولی همان بازیگران در زمان گذشته و قبل از این ماجراهای سیمرغ و جایزه خیلی شجاع و نترس سخن گفته و کار می کردند.
- سینما موظف است با طرح موضوعات اجتماعی برای مشکلات جامعه راه حلی به همراه مردم پیدا کند.

کار بازیگران به نوعی خدماتی است همانند خدمات فرهنگی، خدمات فکری و خدمات اندیشه ای

+ صحبت های پوران درخشنده را در اینجا ، حرف های طناز طباطبایی در این نشست را از اینجا بخوانید.

+ بخش چهارم گزارش سایت نسیم را اینجا بخوانید.


شهاب حسینی - نظر شهاب حسيني درباره مسائل اخیر خانه ‌سينما


 باني فيلم آنلاين: بازيگر «هيس دخترها فرياد نمي زنند» گفت: هنرمندان فرهنگي به دليل انتظار مردم از آنها با ايجاد صحنه‌هايي نامناسب خود را نقل مجالس نكنند. 
شهاب حسيني در خصوص مسائل اخیر خانه ‌سينما در گفت و گو با باشگاه خبرنگاران، گفت: طرفين مورد‌ اختلاف خانه‌سينما هر كدام به دنبال صلاح خانه‌سينما هستند؛خانه‌اي كه خودش متعالي است و به تعالي سينما كمك مي‌كند.برخي تصميم‌شان بر اين است كه خانه‌سينما بسته بماند و دوستان ديگري هم به دنبال باز شدن خانه‌سينما هستند،‌ در نهايت هيچ راهي جز تعامل نداريم به دليل اينكه همه‌‌ ما زير يك سقف زندگي مي‌كنيم و به طور حتم به دنبال صلاح كشور هستيم. 
حسيني تصريح كرد: مردم و جامعه از بخش فرهنگي توقع بسياري دارند و توقع دارند كسي كه خود را پرچم‌دار فرهنگ اين كشور مي‌داند بهترين عمل‌ها و عكس‌العمل‌ها را از خود نشان بدهد و صحنه‌هاي نازيبا را ايجاد نكنند كه نقل مجالس شوند. وي افزود:اميدوارم فعاليت خانه‌سينما كه خودم از اعضايش هستم و به آن افتخار مي‌كنم،دوباره ادامه پيدا كند چرا كه تصور مي‌كنم در ارتقاي سطح كيفي و فرهنگي سينما كمك بسياري خواهد كرد. 
حسيني با اشاره به بسته شدن خانه ‌سينما عنوان كرد: زماني كه به طور ناگهاني خانه‌ سينما بسته شد و دلايلش هيچ‌وقت براي افكار عمومي مشخص نشد جاي تأمل دارد؛چرا كه اگر خانه‌سينما مشكلي داشت، چرا همان موقع كه باز بود حل نشد و اگر خانه‌سينما قانوني بود،چرا بسته شد؟!
 وي گفت:چنانچه پشت سينما حمايت و انديشه‌اي باشد، دوباره مي‌توانيم كارهايي همچون «جدايي نادر از سيمين»و «آواز گنجشك‌ها» بسازيم. 
حسيني در پايان به خواننده‌ اي كه به نام او ترانه خوانده اشاره كرد و گفت: من خواننده‌ آن ترانه‌‌ معروف نيستم و با توجه به اينكه صدايش موردپسند مردم بوده از اين خواننده مي‌خواهم كه چهره‌ خودش را از ابهام بيرون بياورد،زيرا حيف است كار به اين زيبايي به نام من باشد.وي خاطر نشان كرد: من 10 سال پيش به همراهي برادرم ترانه‌اي را خواندم كه آن هم به اصطلاح در كشو باقي مانده و ديگر ترانه‌اي را هم نخواهم خواند.

شهاب حسینی - شهاب حسینی درباره کارگردانی صحبت می کند

 بانی فیلم آنلاین:قصه‌ فیلم «ساكن طبقه‌ وسط» با دل به دريا زدن شهاب حسيني آغاز شد. 

شهاب حسيني در خصوص شروع كارگرداني خود به باشگاه خبرنگاران گفت: در حقيقت كار كارگرداني امتداد كار بازيگري است و نمونه‌هاي خيلي خوبي هم در دنيا و حتي در كشور خودمان ديده شد كه برخي هنرمندان عرصه سينما علاوه بر بازيگري كارگرداني هم مي‌كنند و دو وجهي بودن كار كمي انسان را به فعاليت هاي بيشتري مي‌كشاند و او را از حاشيه‌هاي غير ملزوم دور مي‌كند و ذهن انسان را معطوف به انجام كار مي‌كند.

وي در مورد فيلمش اظهار داشت: ساكن طبقه وسط فيلم‌نامه‌اي است كه در سال 1383 توسط دكتر محمدعلي كرمي نوشته شده و از همان موقع كه من اين فيلمنامه را خواندم خيلي دوستش داشتم حتي به دنبال شرايطي بودم كه يكي از نقش هاي آن را بازي كنم.

حسيني با اشاره به وقفه‌اي كه در ساخت اين فيلمنامه افتاده بود، گفت: از سال 83 به دليل فرم خاص فيلمنامه موفق نشديم همراهي چند تن را جلب كنيم و در نهايت اين اتفاق به همين شكل ادامه داشت تا اينكه خودم علاقه‌مند شدم تا خود را در اين ورطه آزمايش كنم.

وي تصريح كرد: من در گذشته فيلم 37 دقيقه‌‌اي در قالب نمايشنامه كار كردم و اين كار به عنوان اولين تجربه  جدي‌ام در حيطه‌ كارگرداني بود؛البته تجربه‌ كارگرداني در تئاتر را هم داشتم.

حسيني در خصوص ادامه‌ كار بازيگري خود عنوان كرد: مراحل كاري ام به گونه‌اي نيست كه بلافاصله ارتباطم را با بازيگري قطع كنم،چرا كه تصميم دارم كمي از بازيگري فاصله بگيرم،اما اين اتفاقي نيست كه به يكباره بيفتد يا اگر تصميم مي‌گيرم كاري را كارگرداني كنم نمي توانم به يكباره در اين عرصه ورود كنم بلكه بايد كم‌كم كاري فرود بيايد و كار ديگر را شروع كنم و اوج بگيرم.

وي ادامه داد: من هميشه از تجربه‌گرايي در كارم لذت مي‌برم و كارگرداني من هم يك وادي جديدي براي تجربه است چرا كه فكر مي‌كنم فقط با تجربه‌ كردن و دل به دريا زدن مي توان از روزمرگي و يكنواختي خارج شد.من مي توانم به بازيگري ادامه بدم و شرايط اقتصادي خوبي رقم  بزنم اما اين كاري نيست كه بخواهم و آن حسي كه تا به حال من را به اينجا كشانده تجربه‌گرايي است.

حسيني در خصوص نتيجه‌ ورود به اين عرصه گفت: ما رهرويم، راهمان را مي‌رويم و به طور حتم هر چقدر تلاش كنيم و زحمت بكشيم نتيجه‌اش را مي‌بينيم كارهاي بسياري بازي كردم ولي براي كاري كه بيشتر تمركز و تلاش كردم و خيلي بهتر جوابم را گرفتم به نظر من نتيجة‌ مار بسنگي به ميزان عشق، علاقه و صداقت و پشتكار دارد.

اين بازيگر با اشاره به قصه‌ ساكن طبقه وسط عنوان كرد: ساكن طبقه وسط قصه سرگشتگي‌هاي انسان است.هميشه ما درفيلم‌هاي مختلف شرايطي را تجربه مي كنيم كه انسان‌ها در خارج از خودشان دچار چالش مي‌شوند که عكس‌العمل انسان نسبت به اين موضوع جالب است و كمتر فيلمي هم به اين موضوع پرداخته است.به همين دليل ما مي خواهيم يك انسان را با درون خودش و ذهنيت خودش به تصوير بكشيم.

حسيني در خصوص پروانه‌ ساخت ساكن طبقه‌ وسط بيان كرد: خوشبختانه پروانه‌ ساخت ساكن طبقه‌ وسط صادر شده است و فقط مراحل اداري آن باقي مانده است.

وي گفت: هميشه در زندگي من هر اتفاقي در بهترين زمان ممكن رخ داده است چون با عنصر توكل زندگي كردم.

وبلاگ - تصحیح فایل های مصاحبه برنامه هفت

 دوستان خوبم ، امیدوارم اوقات خوبی رو داشته باشید. فایل های ویدئویی بخش مصاحبه شهاب و مریلا زارعی با برنامه هفت رو تصحیح کردم. باقی ویدئو ها رو هم سر و سامون خواهم داد. 

امیدوارم برای دانلود کردن مشکلی نداشته باشید. 

برای دانلود کردن روی نشان زیر کلیک کنید.


وبلاگ - عکس های مجله "24" و "فیلم"

 با عرض پوزش که دیر شد اما بالاخره اسکن مجله های فیلم و 24 همشهری روی وبلاگ  قرار گرفت. تو مجله فیلم دو صفحه هم نقد راجع "حوض نقاشی" داشت که اون ها رو هم  براتون اسکن کردم. امیدوارم دوست داشته باشید.

 برای دیدن عکس های مجله "فیلم" روی نشان زیر کلیک کنید.


برای دیدن عکس های مصاحبه مجله "همشهری 24" روی نشان زیر کلیک کنید.

وبلاگ - عکس های مجله "الف لام میم" + عکسی جدید از فیلم "پنج ستاره"

 مجله "الف لام میم" با شهاب مصاحبه ای انجام داده که بیشتر در ارتباط با خداشناسی و  دین و اینطور مسائل هست. دقیقا نمی دونم برای کی هست این مصاحبه هنوز موفق به  خوندنش نشدم اما به نظرم قبل از همه این جریانات جشنواره و حوض نقاشی و اینا  بوده. 

 برای دیدن سایر عکس ها روی یکی از تصاویر زیر کلیک کنید .


 

تو شماره جدید مجله "دنیای تصویر" هم یه عکس تازه از فیلم "پنج ستاره" کار شده بود که اونم به گالری اضافه شده.

شهاب حسینی - صحبت های پرویز پرستویی درباره شهاب حسینی

 سی نت: پرویز پرستویی بازیگر شناخته شده ایرانی که مدتی است با وسواس فراوان به انتخاب نقش دست می زند در تازه ترین گفتگویش که با الهه خسروی یگانه در مجله «اطلاعات هفتگی» انجام شده نکات جالبی را درباره کلاهبرداری مهدی کریمی تهیه کننده «آژانس شیشه ای» از او مطرح نموده است. 

در بخشی از این گفتگو هم پرستویی به صراحت به انتقاد از فرج ا.. سلحشور پرداخته که بیخود و بی جهت سینما را مرکز فساد می داند. بخشهایی از گفته های پرستویی را در ادامه می خوانید:

...نگذاشتند که شهاب حسینی بدرخشد

بازیگری ته یا انتها ندارد. همین شهاب حسینی این همه در فیلمهایش دیده شده یعنی ظرفیت شهاب همین قدر است؟ نه، نگذاشتند که بدرخشد. نتوانستیم. من دلم نمی خواهد کم کار باشم. از سال 91 تابحال حتی در یک فیلم هم بازی نکرده ام اما هفته ای یک پیشنهاد داشته ام اما چه اصراری است که فقط آمارم بالا برود.


+ دوستان خوبم بخش فیلموگرافی رو به روز کردم و اطلاعات فیلم های جدید شهاب رو توش وارد کردم. خوشحال میشم سر بزنید و اگه ایرادی داشت بهم بگید. دو تله فیلم کابوس و سریال وکیل رو هم اضافه کردم.

برای بازدید از این بخش اینجا را کلیک کنید.

شهاب حسینی - مصاحبه ای با روزنامه "هفت صبح"

 کافه هنر جایی که مدت‌هاست محلی برای گذراندن ساعت‌های غیر سینمایی  شهاب حسینی شده است.
  جایی که خودش می‌گوید دوست دارد محلی باشد برای رفت و آمد و گفت و گوی  دوستدارانش هر چند از لحاظ مالی هم قطعا حساب و کتاب‌های خاص خودش را داشته  بخش اول ماجرا از هرچیز دیگری جدی‌تری است کافه هنر برای شهاب حسینی مثل  سینما جدی است در خلق منو به کوچکترین جزئیات هم توجه شده.طراحی فضای کافه  هم کار خود اوست با او درباره تمام این مسائل صحبت کردیم صحبت‌هایی که خواندن آن برای شما خالی از لطف نیست.

* ادای دین به مسئولیت اجتماعی

کافه هنر برای من به این خاطر به وجود آمد که محلی باید برای گفتگو خیلی دوست دارم تا مخاطبانم را در اینجا ببینیم و درمورد کارهایم با هم صحبت کنیم البته این کار را به تنهایی انجام ندادم و برادرم و همسرم در ایجاد این فضا به من خیلی کمک کردند چون زندگی‌ام به دو بخش کار و زندگی خانوادگی تقسیم شده بود یک روز کسی به من گفت که تو یک مسئولیت اجتماعی هم داری و باید این مسئولیت را به خوبی انجام بدهی من اینجا هستم تا جای خالی این قسمت را در زندگی‌ام پر کنم درواقع کافه هنر محلی است برای گفتگو و معاشرت تلاش برای بهتر شدن در زمینه‌های مختلف.

کافه هنر را به به کمک برادرم و همچنین همیاری همسرم اداره می‌کنم، معمولا زمان‌هایی که سر کار نیستم در کافه حضور دارم و چون منزلم هم نزدیک اینجاست سعی می‌کنم زمان بیشتری را در کافه بگذرانم برای اسم کافه به این فکر کردیم که اسمی بگذاریم که در برگیرنده همه وجوهات زندگی باشد و به «هنر» رسیدیم، هنر در معنای گسترده خودش، هنر و زندگی، هنر ارتباط و هنر گفتگو.

*فکر کردن به جنبه‌های مالی
 
خیلی‌ها از من می‌پرسند که آیا جنبه‌های مالی هم در به وجود آمدن این کافه نقش دارد؟در جواب به این سوال باید بگویم چرا که نه به هر حال اگر از لحاظ مالی بازده خوبی داشته باشد می‌توانیم به اهداف بلند مدت خودمان هم برسیم اما این همه ماجرا نیست و بیشتر جنبه ارتباطی کافه برای من اهمیت دارد این که بتوانم رو درو با مردم صحبت کنم برایم مهم است.

*از چای دارچین تا پاستا

اعضای کافه از همان اول شروع کار سعی کرده‌اند هر چیزی که در منو قرار می‌دهند باب میل مشتری باشد تا همه با رضایت خاطر این جا را ترک کنند غذاهایی خوبی توسط خانم میرمهری تهیه می‌شود قهوه‌های خوبی هم در منوی کافه داریم در بین غذاها هم تا این جا پاستاهایی که در منو داریم طرفدار زیادی دارد، البته خودم بیشتر دوست دارم این جا چای دارچین بنوشم.

*طرحی که خودم زدم

طراحی کافه را خودم انجام داده‌ام و چیزی که در حال حاضر این جا می‌بینید 70 درصد تصوری است که در ذهن من وجود داشته اگر این کافه بازده خوبی داشته باشد آن را گسترش خواهیم داد و شعبه‌های بیشتری ایجاد خواهیم کرد.

*جایی که دوستش دارم

قبل از این که این جا باشم همیشه فکر می‌کردم فقط در فیلم ها و داستان‌هاست که ممکن است کسی به خاطر بیماری عصبی یا مشکلات حاد پزشکی برای ادامه زندگی به خارج از تهران یا شهر برود ولی کم کم خودم هم به این نتیجه رسیدم به نظرم تهران شهر عجیبی شده و این برای من نگران کننده است شما در تهران با مشکلات زیادی سرو کار دارید در مورد تراکم آدم‌ها ، تراکم محلات، ترافیک، آلودگی هوا حتی در مورد روابط بین آدم‌ها با مشکل مواجه هستید شرایط زندگی در تهران واقعا سخت شده چون شهر گرانی است به خاطر همین برای زندگی کردن یک رقابت نه چندان سالم در حال وقوع است و آدم‌ها به نظر من دارند روی روحیات یکدیگر تاثیر می‌گذارند بودن در اوج این شلوغی را من بلد نیستم یعنی آماده زندگی در این شهر شلوغ نیستم به خصوص این که کاری دارم که نیاز به تمرکز و آرامش روحی دارد وقتی در تهران بودم صبح که از خانه بیرون می‌آدم تا فرمان را می‌پیچاندم در ترافیک بودم و وقتی می رسیدم در سر کار ترافیک به قدری روی ذهنم تاثیر می‌گذاشت که ممکن بود دو سه تا سلام را درست جواب ندهم که همین ها خودش باعث سو تفاهم شد شب هم آن بار خستگی را با خودم به خانه می‌آوردم و کم حوصله و عصبی در برابر خانواده قرار می‌گرفتم کار به جایی رسید که من فکر کردم از ایران مهاجرت کنم و خانواده‌ام در یک کشور دیگر زندگی کنند و خودم برای کار بیایم و بروم تا این که لواسان را پیدا کردم این جا آن قدر مزایای بزرگی دارد که دوری راهش زیاد اذیتم نمی کند .

*محبت مردم

خاطره خیلی ویژه‌ای از دیدار با مردم در کافه هنر ندارم ولی هر چه بوده محبت بوده است خیلی خوشحالم که توانستم موجی از کسانی را که پر از انرژی های مثبت هستند ملاقات کنم فضای خوبی که به من اجازه نمی‌دهد به مسائل ناامید کننده و غمگین فکر کنم برایم خوشحال کننده است .

*هنرمندان و شغل دوم

فکر می کنم علت اصلی کشیده شدن هنرمندان به سمت این شغل به عنوان کار دوم تعامل با مردم است پشت هاله ای از ابهام قرار داشتن شاید دارای یک سری جذابیت های تبلیغاتی باشد اما اگر مدتش طولانی شود مخاطب را دلزده و دل سرد می کند چون مخاطب دوست دارد کسی را که کار هنری‌اش را دنبال می‌کند بشناسد و با روحیاتش از نزدیک آشنا شود و ببیند که این آدم بدون تصویر و دوربین چه شخصیتی دارد روابط اجتماعی که برای من در این جا شکل گرفته است به من کمک کرده است که بنده اصلی خودم را فراموش نکنم و در روند کاری‌ام هم خیلی کمک کرده .

*علاقه‌ای به نام آشپزی

آدم شکمویی نیستم اما به آشپزی علاقه‌مند و از دنیای خوراکی‌ها لذت می‌برم از کار آشپزی و این که محصولی را به کسی ارائه دهم و او آن را بخورد و ابراز رضایت کند خوشم می‌آید در دنیای آشپزی شما با انواع نعمت‌هایی که خداوند آفریده آشنا می‌شوید و از این که از دل خاک این همه نعمت رنگارنگ برای ما فرستاده شده است لذت می‌برید.

*استاد پختن املت

بهترین غذایی که درست می‌کنم املت است(می خندد) باقی غذاها هنر برتری می‌خواهد که من از آن بی‌بهره‌ام مثلا من بلد نیستم برنج دم کنم و در نهایت املت را از همه غذاها بهتر درست می‌کنم خودتان تصور کنید که اگر با این توانایی‌ها بخواهم غذاهای آن چنانی درست کنم چه اتفاق‌هایی می‌افتد.

*برکت نان

عضو ثابت غذای ما به دو دلیل نان است دلیل اول برکتی است که نان با خود به همراه دارد و دلیل دوم خوش طعم بودن آن است نان حتی با غذایی که خورشت دارد جواب ویژه‌ای می‌دهد.

*هم سفره هم میز

سیستم ما این جا به شکلی است که هم از سفره استفاده می‌کنیم و هم از میز غذا خوری من خودم سفره را به خاطر این که همه را دور هم جمع می‌کند بیشتر دوست دارم اما وقتی سر سفره غذا می‌خورم پایم به شدت خواب می‌برد البته بعضی غذاها نمی‌شود پشت میز خورد مثلا خوردن آبگوشت روی میز لطفی ندارد.

*رستوران سنتی را بیشتر دوست دارم

هم رستوران‌های سنتی جذاب است و هم رستوران‌های مدرن خوب است معمولا رستوران‌های سنتی را ترجیح می‌دهم البته خیلی وقت است که فرصت رفتن به رستوران را نداشتم شما در رستوران‌های سنتی غذاهای خاصی پیدا می‌کنید که شاید در رستوران‌های مدرن کمتر دیده شود .

*خوشبختی در قناعت است

به نظرم نباید بگوییم خانواده خوشبخت یا زوج خوشبخت بلکه باید بگوییم خانواده موفق و زوج موفق خوشبختی یک بار بی دغدغه‌ای با خودش می‌آورد که انگار این آدم‌ها هیچ غصه ای‌ در زندگی ندارند در حالی که باریی که کلمه موفقیت دارد خالی از کلمه استرس و ترس و غصه خوردن برای رسیدن به اهداف زندگی نیست به موفقیت رسیدن در هر عرصه‌ای سخت است.

خوشبختی چیزی بیرون از آدم ها نیست و فکر می‌کنم که احترام به فردیت متقابل بین اعضای خانواده و بعد از آن به جامعه باعث می‌شود که انسان‌ها اعتماد به نفس پیدا کنند و کم کم به موفقیت برسند و در قالب آن موفقیت خودشان را انسان‌های خوشبختی ببینند.

خوشبختی در قلب و مغز انسان و در تعریف انسان از جهان آفرینش است و به قول حضرت علی (ع): خوشبختی در قناعت است قناعت نه به معنای خساست بلکه قناعت به موقعیتی که در آن به سر می‌بریم.

منبع: هفت صبح

شهاب حسینی - مصاحبه با مجله فیلم درباره "یکی می خواد باهات حرف بزنه"

 شهاب حسینی گفت: باید از منوچهر هادی معذرت‌خواهی کنم چرا که این نقش 60 تا 70 درصد آن چیزی شد که باید می‌شد. 

شهاب حسینی، بازیگر فیلم «یکی‌ می‌خواد باهات حرف بزنه» درباره شروع به کارش در این مجموعه به «فیلم» گفت: اولین بار که فیلم‌نامه را خواندم، برای نقشی که حمیدرضا پگاه بازی کرد در نظر گرفته شده بودم. در واقع می‌توانم بگویم من خودم این نقش را انتخاب کردم. از هر کس بپرسید مهم‌ترین بخش یک اتومبیل چیست، می‌گوید موتورش. یک اتومبیل باید موتور داشته باشد تا بتواند حرکت کند. این نقش هم موتور این فیلم بود. کوتاه بود و سختی‌های خاص خودش را داشت.

وی با اشاره به اینکه برای بازی در این نقش محدودیت زمان داشته است افزود: فراغت کم‌تری داشتم که بتوانم روی ریزه‌کاری و جزئیاتش کار کنم. الان هم با عذرخواهی از منوچهر هادی باید بگویم این نقش، 60 تا 70 درصد آن چیزی شد که باید می‌شد. اگر فراغتی برای گپ زدن بیشتر و تمرکز بالاتر وجود داشت، مطمئنا نقش بهتری از کار درمی‌آمد.

حسینی افزود: من هم‌زمان در شمال مشغول فیلمبرداری «من و زیبا» بودم. کاری که با عشق و علاقه‌ خاصی برای آن رفته بودم اما با چیز دیگری مواجه شده بودم و همین خیلی خسته‌ام کرده بود.

بازیگر «جدایی نادر از سیمین» گفت: از طرف دیگر به طور کل حال و روزم به لحاظ عصبی هم خیلی خوب و رو به راه نبود. اولین بار که منوچهر هادی را دیدم، زمانی بود که همراه با تهیه‌کننده و خانم آنا نعمتی به محل اقامت گروه «من و زیبا» آمدند. من اول همه از شخصیت خود منوچهر هادی خوشم آمد. به من خیلی لطف داشت و در همان ساعت اول با هم دوست شدیم. دیدم ذهنی باز دارد و می‌شود با او گپ زد.

حسینی علت پذیرش شغل را کارگردان آن دانست و افزود: دقیقا در همان زمان من با کارگردانی کار می‌کردم که اصلا اجازه تغییر به من نمی‌داد. از نظرش فیلم‌نامه وحی منزل بود؛ در حالی که ما بازیگران، انسانیم، ابزار نیستیم. باید به این انسانیت، دریافت‌ها و عواطف و احساسات بازیگر احترام گذاشته شود. کارگردانی که دلش برای کارش می‌تپد، فضایی را ایجاد می‌کند تا همه با احساسات خودشان بیایند و تاثیرهای خودشان را روی کار بگذارند تا اثر زنده‌تر شود. کار ما اصلا همین است. ما مهندس شخصیت‌پردازی هستیم. با سازه‌ای به نام کاراکتر طرفیم.

وی با اشاره به اینکه منوچهر هادی جزو کارگردان‌هایی است که به فضای گپ و گفت احترام می‌گذارد، افزود: صحنه‌ای در فیلمنامه‌ای وجود داشت که از آن مادر قصه (با بازی آنا نعمتی) بود. اما من پیشنهاد دادم که صحنه گوش دادن به قلب کودکی که اعضای فرزندانشان را به او هدیه کرده‌اند، از آن پدر باشد.
برای این پیشنهاد هم دلیل داشتم. معتقد بودم این مادر در تمام این سال‌ها به اندازه کافی با فرزندش بوده و او را لمس کرده و حس کرده است. اما پدر از فرزندش دور بوده و حالا وقتش است به گونه‌ای این رشته عاطفی دوباره برقرار شود.
هادی قبول کرد و خانم آنا نعمتی هم با مناعت طبعی که دارد، پذیرفت. تجربه کوتاه ولی خوبی بود.

حسینی افزود: اهدای عضو جزو موضوع‌های مورد علاقه من است. خودم هم دلم می‌‎خواهد اگر روزی دچار مرگ مغزی شدم، اعضایم اهدا شود. فیلم‌نامه، ادبیات خوب و قابل تاملی داشت و روی کاغذ هم جذاب بود.

وی در پایان درباره فیلم «یکی می‌خواد باهات حرف بزنه» گفت: فیلم شریفی بود و قرار بود منوچهر هادی آن را بسازد که بهترین تله‌فیلم‌های تلویزیون را ساخته است. همین‌ها و نقش مکملی که سخت بود و جای کار داشت، باعث شد بازی در آن را بپذیرم. معتقدم شخصیت‌ کارگردان و بازیگرها در کارشان نفوذ پیدا می‌کند. مدیرتی که منوچهر هادی داشت، باعث شده بود همه با علاقه کار کنند.

شهاب حسینی - عکس های مجله "زندگی ایرانی" و "رویش"

 دوستان، عکس های مجله های زندگی ایرانی و رویش رو به همراه مصاحبه هاشون روی  گالری قرار دادم. عذر می خوام که انقدر دیر شد. من دانشگام شروع شده و کمی دیر  می رسم که ویدئو ها و عکس ها رو آپدیت کنم. 

 امیدوارم عکس ها رو ببینید و لذت ببرید.

 برای دیدن عکس های مجله زندگی ایرانی روی نشان زیر کلیک کنید.

برای دیدن عکس های مجله رویش نیز نشان زیر را کلیک کنید.


+ مصاحبه جدید در مورد نمایش ملاقات


وبلاگ - دانلود برنامه "مجله تئاتر"

 اول عذر خواهی می کنم که انقدر دیر شد تا این فایل ها رو آپلود کنم. اما بالاخره حاضر شدن . دانلود حضور شهاب در برنامه "مجله تئاتر" که چند هفته پیش بود رو آماده کردم . امیدوارم دانلود کنید و لذت ببرید. 

برای دانلود روی تصویر زیر کلیک کنید.

شهاب حسینی - "آرزو دارم در ۷۰ سالگی بهترین نقش زندگی‌ام را بازی کنم "

 شهاب حسینی که در حال حاضر نمایش «ملاقات» با کارگردانی و بازی او روی صحنه فرهنگسرای نیاوران اجرا می‌شود، می‌گوید که گمشده خودش را در تئا‌تر پیدا کرده است. 

مهدی یاورمنش: شهاب حسینی که بازیگری را از تئا‌تر آغاز کرد و بعد به چهره شناخته شده سینمای ایران تبدیل شد، این شب‌ها روی صحنه تالار فرهنگسرای نیاوران در حال باری در نمایش «ملاقات» است. حسینی که پس از درخشش در سینما و تلویزیون، چهار سال پیش با نقش آفرینی در نمایش «کرگدن» به صحنه تئا‌تر بازگشت، این بار کارگردانی در عرصه هنرهای نمایشی را نیز به تجربیات خود افزوده است.  

نمایش «ملاقات» با کارگردانی مشترک شهاب حسینی و احمد ساعتچیان، داستان یک روان‌شناس (زیگموند فروید) را بازگو می‌کند که در دل اتفاقات نخستین روزهای جنگ جهانی دوم، در منزل خود با یک مرد غریبه روبرو می‌شود. درگیری فروید (با بازی احمد ساعتچیان) با ماموران گشتاپو که دخترش را دستگیر کرده‌اند، پا به پای تقابل فکری و معنوی او با مرد غریبه (با نقش آفرینی شهاب حسینی) پیش می‌رود که از دل این تضاد، درامی سنگین و پرچالش شکل می‌گیرد در میزگردی با حضور بازیگران «ملاقات»، به بررسی، تحلیل و نقد این نمایش پرداختیم که از تحلیل متن شروع و به وجوه اجرایی، بازیگری و کارگردانی‌اش کشیده شد. 

بخشی از این میزگرد دغدغه‌های هنری شهاب حسینی را در برگرفت که چون ارتباط مستقیم به نمایش «ملاقات» نداشت، تصمیم گرفتیم آن را به طور مستقل منتشر کنیم. 

مشروح این میزگرد که با حضور شهاب حسینی، احمد ساعتچیان، مهدی حسینی بجستانی و فرانک حیدریان در دکور نمایش «ملاقات» روی صحنه تالار فرهنگسرای نیاوران صورت گرفت، به زودی منتشر خواهد شد.  

گفتگو با هنرمندان نمایش «ملاقات» روی صحنه فرهنگسرای نیاوران انجام شد  

چه شد که پس از سال‌ها به صحنه تئا‌تر بازگشتید؟ 

یک نیاز شخصی، عاطفی و روحی و روانی من را بار دیگر به این عرصه کشاند. من برای مدت‌ها احساس گلی را داشتم که در حال پژمردگی بود. وقتی مروری بر خودم و تمام باور‌هایم کردم، متوجه شدم ارتباطم با ریشه‌هایم قطع شده است. 

 این ریشه‌ها چیست و تئا‌تر چگونه می‌تواند شما را دوباره با آن‌ها پیوند دهد؟ 

من چون عاشق بازیگری بودم، پا به این وادی گذاشتم. در نوجوانی با خواندن داستان‌های مثنوی معنوی، رمان‌های ژول ورن و دیگر آثار ادبی و البته دیدن فیلم‌های بزرگ و خوب جهان، شیفته جهان هنر و ادبیات شدم. 

آثاری که به من رویا و خیال می‌بخشیدند، از جهان واقعی به عالم رویا می‌بردند و حس خوبی القا می‌کردند، مرا عاشق بازیگری کردند. نمایشنامه‌هایی که می‌خواندم و در ذهن خود می‌ساختم، عشق به بازیگری را در من شعله ور کرد. 

این عشق‌‌ همان ریشه‌ای است که پیوندتان با آن قطع شده است؟ 

آن مستی ناب اولیه را ندارد. بدون عشق، به یک ابزار تبدیل می‌شوم که وقت و زندگی‌اش را می‌فروشد و در ازایش پول می‌گیرد. من امروز نمی‌خواهم و نمی‌توانم این عشق را با پول، شهرت، موقعیت یا هر چیز دیگر عوض کنم. 

بدون عشق، مثل خیلی‌های دیگر به روزمرگی می‌رسم. تو خودم فرو می‌روم، انتظار می‌کشم تا به من زنگ بزنند، با خودم کلنجار می‌روم چرا کار خوب به من پیشنهاد نمی‌کنندو.... در این وضعیت و شرایط است که افسردگی می‌گیرم و ...  

این وضعیت خیالی که وصف کردید، وقتی است که به بازیگر کاری پیشنهاد نشود. شما که درخواست‌های زیادی به دستتان می‌رسد. 

خودم را مثال می‌زنم تا این روند را توضیح دهم. هر کس وارد این حرفه می‌شود، در معرض خطر قرار می‌گیرد. ا

اما بیکاری برای هرکسی در هر حرفه‌ای یک اتفاق ناخوشایند است که می‌تواند بر وضعیت روحی‌اش تاثیر منفی بگذارد. موافق نیستید؟ 

اما بازیگر هیچ وقت بیکار نمی‌ماند، من این را نمی‌پذیرم. بازیگر دست به قلم ببرد، دوبله کند، برود رادیو یا... دارد کار می‌کند. اینکه رفتیم روی پرده سینما، دلیل نمی‌شود منتظر اریکه زرین باشیم تا بدوند دنبالمان و با سلام و صلوات سر کار ببرند. نه جانم این درست نیست. وقتی سینما این وضعیت بد را پیدا کرده است، آمده‌ام تئا‌تر بازی می‌کنم، اینجا هم خراب شد، در یک عرصه دیگر فعال می‌شوم. این دست خودم است. 

خیلی‌ها می‌پرسند چرا در حرفه ما این همه طلاق زیاد است، این یک معلول است و باید علتش را جستجو و حل کرد. ما باید سر نشتی را از جای دیگری بگیریم، باید باورمان را درست کنیم.  

یعنی به نظر شما بسیاری از این مشکلات ریشه در درون خود آدم‌ها دارد؟ 

بله، مشکل از خودمان است. مشکل فرافکنی‌های ماست، مثل آنجا که در نمایش «ملاقات»، غریبه به فروید می‌گوید تو فرافکنی می‌کنی، در جامعه ما هم همین طور است. همه چیز را می‌خواهیم بیندازیم تقصیرگردن محیط، جامعه و دیگران. مثلاً قیمت دلار این قدر شده، مردم این جوری رفتار می‌کنند و هزار مسئله دیگر. پس این میان نقش ابتکار عملی من چه می‌شود.  

با توجه به آنچه گفتید، منظورتان این است که تئا‌تر در حل این مشکلات درونی و احساسی به شما کمک می‌کند؟ 

صد در صد. من نیازم را کشف کرده‌ام. چندی پیش یک بار صحبت از استراحت چند ساله کردم که رسانه‌ها تعبیر‌های عجیب و غریب مثل کناره گیری و خداحافظی از آن کردند. در حالی که هیچ آدم عاقلی 20 سال از زندگی‌اش را صرف حرفه‌ای نمی‌کند که آن را‌‌ رها سازد، این عاقلانه نیست. من تنها صحبت از یک استراحت کردم. 

اما حالا من احساس می‌کنم گمشده‌ام را پیدا کرده‌ام. سال‌ها دچار یک سردرگمی شده بودم که بعد از مدتی اینک احساس می‌کنم خانه‌ام را یافته‌ام. چرا که در تئا‌تر دارم‌‌ همان احساس‌های پاک و ناب دوران دانشجویی را دوباره تجربه می‌کنم. 

برای مثال سال 1373 و 1374 ما دو سال مدام کار کردیم تا یک نمایش را برای دو شب اجرا کنیم. آن زمان برای نمایش «افسانه» که مینا ابراهیم‌زاده کارگردانی می‌کرد، دو سال از عمرم را صرف کردم که هنوز فکر می‌کنم چقدر مفید بوده و به من لذت بخشیده است. اینجا روی صحنه تئا‌تر، آن عشق ناب و پاک را دوباره دارم تجربه می‌کنم. 

یعنی تئا‌تر خانه امن شماست؟ 

خانه امن که اساساً در درون آدم معنا پیدا می‌کند. اگر آدم احساس مفید بودن داشته باشد، هیچ‌گاه احساس خنثی بودن نمی‌کند. این روز‌ها تئا‌تر به من احساس امنیت و آرامش می‌دهد.  

تئا‌تر چه جادویی دارد که این احساس را به بازیگرش می‌بخشد؟ 

چون تئا‌تر شخصیت ساز و انسان ساز است. به ما یاد می‌دهد چگونه بشنویم و چطور حرف بزنیم. تئا‌تر می‌تواند با آکسان گذاری درست، معنی نهفته در هر جمله و کلمه را به ما نشان بدهد. 
بیشتر مشکلاتی که ما در زندگی دچارش می‌شویم، به دلیل سوء تفاهم‌هایی است که از حرف‌ها و رفتارمان برداشت می‌شود. چون با آکسان گذاری درست حرف نزده و رفتار نکرده‌ایم، تعامل و رابطه خوبی با هم برقرار نمی کنیم. تئا‌تر یک نیاز تربیتی جامعه است. من این را با تمام وجودم احساسم کردم. 

برای همین به نظرم تئا‌تر را باید به عنوان درس از دبستان شروع کرد. من اگر بخواهم دو فرزندم را با یک جهان بینی و ایدئولوژی درست آموزش بدهم، صحنه تئا‌تر یکی از بهترین گزینه هاست. علاقمندشان می‌کنم تا بیایند تئا‌تر کار کنند.

به صورت حرفه ای؟

 بله. چرا که علاوه بر جسم، ذهن و روحشان تربیت خواهد شد.  

این روز‌ها تئا‌تر برای شما هم نقش تربیتی دارد؟ 

چرا که نه. برای مثال من این روز‌ها به خاطر کار تئا‌تر، زیاد پیاده روی می‌کنم، روحیه بهتری پیدا کرده‌ام، تعامل با دیگران را یاد می‌گیرم، عشق را تمرین می‌کنم، با تماشاگر تبادل حسی و فکری دارم و... که همه روی من تاثیر تربیتی دارند. این‌ها من را زنده نگه می‌دارد. خب دیگر چی می‌خواهم، اینکه بنشینم کنج خانه و سیگار با سیگار روشن کنم؟ 

بازی در فیلم‌های خوب هم که در کارنامه‌تان کم نیست، یک راه دیگر است. 

دوست ندارم  هر روز بنشینم و فیلمنامه‌هایی را که به دستم می‌رسد، سبک سنگین کنم. با خودم بگویم‌ این فیلمنامه خوبیه اما پولش مالی نیست یا بگویم این یکی پولش خوبه، اما خودش مالی نیست  

منظورم این است که کارهای خوب و ارزشمند سینمایی هم می‌توانند به آدم احساس مفید بودن بدهند. 

بله اما امروز متاسفانه مثل فیلم «ترمینیتور» (نابودگر) که انسان روبوتی ساخت که خودش مقابلش عاجز شد، ما هم سینمایی ساخته‌ایم که دارد خودمان را نابود می‌کند. 

 سینمای جهان  یا ایران؟ 

هر دو. به 40، 50 یا 70 سال گذشته نگاه کنید تا ببینید چه آثار بزرگی در سینمای جهان ساخته شده اند و آن را با وضعیت امروز مقایسه کنید. در این ارزیابی با آثار قدیمی و شاخصی روبرو می‌شوید که شما را میخکوب می‌کنند. در مقابل، تو سینمای امروز جهان، فیلم‌هایی که همه چیزش درست باشد، تک و توک پیدا می‌شوند ب

رای همین است که هنوز بهترین انتخاب‌های منتقدان جهان، فیلم‌های کلاسیک‌ها هستند. 

بله انگار آن‌ها برای تمام فصول ساخته شده‌اند و ماندگار هستند.

 این روز‌ها نمایش «ملاقات» با کارگردانی مشترک شما و احمد ساعتچیان روی صحنه است. با توجه به آنکه در سینما یک سوپر استار هستید، اینکه وقت و توان خود را روی این کار بگذارید، برایتان یک ریسک نبود؟ 

نه. شرایط را ما باید بسازیم نه اینکه بگذاریم به ما تحمیل شود. ریسک چرا؟ 

از سوی دیگر، باور امروز جامعه در باره سوپر استار و تعابیر این چنینی غلط است. من خدا را شکر می‌کنم که فریب این واژه را هیچ‌گاه نخوردم و آن را باور نکردم. به جای مشغول شدن با این حرف‌ها، من الان دارم به ماندگاری و مفید بودن برای سال‌های سال فکر می‌کنم. آرزو و دوست دارم بهترین نقش زندگی‌ام را در 70 سالگی بازی کنم و بعد از آن هم اگر مردم، با خیال راحت سر بر خاک می‌گذارم.