وبلاگ - نقد و بررسی قسمت بیست و دوم سریال "شهرزاد"

 سلام به دوستای خوب وبلاگ که همیشه به من و وبلاگ لطف داشتین و دارین!  بریم سراغ نکته های قسمت بیست و سوم که آخرین قسمتی هست که سال  1394 پخش می شه! چقدر زود گذشت ! انگار همین دیروز بود که خبر ساخت  سریال منتشر شد!!! 

 1) کشته شدن ململ یه کم سر هم بندی شده نبود؟ خیلی سریع اتفاق افتاد! بعدشم که بزرگ آقا طبق معمول خیلی شیک و آروم بود و انگار نه انگار. حرف دفعه ی پیش رو پس می گیرم به نظر نمی یاد که بزرگ آقا عوض شده باشه و بخواد یه کم ساده تر بگیره به اطرافیانش! باید دید این اکرم دیگه چه دسته گل هایی می خواد به آب بده!

2) بارها گفتم و باز هم می گم، داستان های فرعی سریال خیلی بی مزه و بی محتوان. شاید به خاطر بازیگرها باشه. زوج مینا وحید و امیرحسین رستمی خیلی نچسب ان. اصلا به هم نمی یان. بازی هاشون اصلا خنده داره بسکه بده و داستانشون هم جذاب نیست. شاید اگر بازیگرهای بهتری بودند داستان بهتر بود اما الان واقعا انگار گذاشتن تا به زور 45 دقیقه 1 ساعت پر بشه. 

3) همچنان خواهرهای فرهاد و شهرزاد بی استفاده و اضافی ان. واقعا کسی هست که براش مهم باشه چه اتفاقی برای این ها می افته؟ من که بعید می دونم. باور کنین ایراد از داستان سرایی و بازیگرهاس. اگر یه داستان فرعی خوب باشه و بازیگرها خوب بازی کنن، چرا که نه، آدم می بینه و لذت هم می بره. مثل داستان لعیا زنگنه و اون مامورئه تو "مدار صفر درجه". اما اینجا واقعا به درد نخوره. من که قسمت های اونا رو می زنم می ره جلو.

4) خوشم می یاد شهرزاد همچنان حرف شو به پدر و مادرش می زنه و کم نمی یاره. بگو بابا دلمون خنک کن یه کم. شیرین کشت ما رو به خدا.

5) اون قسمت توی ماشین که بزرگ آقا به قباد گفت اگه شیرین نباشه منم نیستم من همش با خودم داشتم فکر می کردم که :"بمیرید هر دوتون!!" آدم به این زورگویی؟ تمام حرف هایی که بزرگ آقا زد، عین آب یخی بود که رو سر ما و قباد می ریختن. من می دونستم بزرگ آقا هیچ وفت رضایت نمی ده اما خب اینجوری دراماتیک نقشه های قباد رو نقشه برآب کرد خیلی ناراحت کننده تر بود. خلاصه تا این دو تا رو زجر کش نکنه ول نمی کنه! اما خب بازی علی نصیریان خیلی خوب بود. شهاب هم که دیگه لازم نیست هر دفعه تعریف کنیم. مثل همیشه عالی.

6) نظرتون راجع قسمت بعد چیه؟ یعنی کی مُرده؟ به نظر من پدر شهرزاده چون خبر طلاق رو می شنوه، سکته می زنه دوباره. 

7) راستی، من از نصرت خوشم می یاد. معلوم نیست کیه اما همین که پشت قباد رو داره تو این هرج و مرج خوبه! یه جوری ام با جسد مل مل رفتار کرد معلومه اولین بارش نبوده!! خلاصه باید منتظر بود و دید داستانش از چه قراره.

+ نظر شما در مورد این قسمت چی بود؟

شهاب حسینی - نقش آفرینی در فیلم جدید کیانوش عیاری، "کاناپه"

 فرهنگ > سینما - باشگاه خبرنگاران جوان نوشت : حضور شهاب حسینی در  جدیدترین پروژه کیانوش عیاری قطعی شد.
 حسن آقا‌کریمی تهیه‌کننده سینما در خصوص آخرین وضعیت فیلم «کاناپه» به کارگردانی  کیانوش عیاری گفت: همان طور که می‌دانید ساخت فیلم «کاناپه» به خاطر مشکلات  مالی متوقف شده بود که خوشبختانه طی اقداماتی که اخیرا در خصوص جذب  سرمایه‌گذار انجام دادیم، به نتایج مطلوبی رسیدیم. به احتمال فراوان و طبق برنامه‌ریزی‌های انجام شده بعد از تعطیلات نوروزی به طور جدی فعالیت را آغاز خواهیم کرد.

وی افزود: شهاب حسینی نیز در راستای کمک به پروژه و جذب سرمایه‌گذار اقداماتی را انجام داده که جای تشکر دارد.

وی در پاسخ به این سوال که آیا خود شهاب حسینی در «کاناپه» نقش‌آفرینی می‌کند، عنوان کرد: حسینی به عنوان یکی از بازیگران این فیلم در کنار دیگر بازیگرانی که قرار است، انتخاب شوند نقش‌آفرینی خواهد کرد.

گفتنی است؛ «کاناپه» جدیدترین اثر سینمایی کیانوش عیاری خواهد بود که مدتی به خاطر نبود بودجه کافی جهت ساخت درگیر سرنوشتی نامعلوم شد. ظاهرا این اواخر با رفع این مشکل احتمال ساخت آن در سال آینده وجود دارد. همچنین گمانه‌زنی‌هایی مبنی بر حضور شهاب حسینی وجود داشت که آن نیز قطعی شد و باید شاهد همکاری جدید عیاری حسینی بعد از «خانه پدری» باشیم.

وبلاگ - نقد و بررسی قسمت بیست و یکم سریال "شهرزاد"

 سلام به همراهان همیشگی وبلاگ و امیدوارم که دیده باشین قسمت 21 ام  رو! بریم سراغ نکنه های این قسمت:

 1) به نظر می یاد که بزرگ آقا بعد از این تجربه ی نزدیک به مرگی که داشته، تغییر رویه  داده و بالاخره بدجنسی های شیرین رو می بینه. کلا به نظرم شاید بخواد یه کم mellow  تر رفتار کنه از این به بعد و دیگه تا هر کی هر چی گفت نفرسته یکی بکشتش! امیدوارم یه کم جلوی شیرین رو بگیره و آدمش کنه!

2) من مصاحبه های بازیگرهای دیگه ی سریال که داستانشو لو می دن نخوندم و نمی خونم. نمی گم حالا خیلی برام حیاتیه که داستان لو نره،اما خب از جذابیتش کم می کنه! به خاطر همین الان من فکر می کنم حشمت واقعا مرده. حالا اگه هم زنده باشه احتمالا اینم بخشی از نقشه ایه که برای بزرگ آقا کشیده. باید دید باقیش چی می شه؟

3) ری اکشن قباد به مرگ حشمت از بقیه عمیق تر بود چون رابطه ی بهتری با حشمت داشت. درسته بزرگ آقا آدم مغروری هست و به این راحتی ها گریه نمی کنه اما خب حداقل یه کم عصبی می شد، یه کم ناراحت می شد! نمی دونم آدم عجیبی شده بود تو این قسمت!

4) خداروشکر بالاخره یکی جلوی شیرین وایساد! البته شهرزاد قبلا هم این کار رو کم و بیش کرده بود اما این دفعه دیگه نتونست جلوی خودشو بگیره! من هی می گم این قباد جربزه نداره شماها می یان با من دعوا می کنین!!! ببینید دیگه! می زنن تو گوش زنش هیچ کاری نمی کنه! البته خودشم بعدش کلی ناراحت شد که دیدیم خودشو زد اما خب دیگه تو تنهایی به چه دردی می خوره!؟! در ضمن اون سیلی زدن به خودشو من خوشم نیومد. کلا از این حرکت خوشم نمی یاد و درکش نمی کنم چرا تو فیلم ها استفاده می کنن.

5) اون 3 تا زن ها که هی به شهرزاد و شیرین گفتن چه خوشگل شدین کین؟ خواهرای قبادن؟ چی کاره ان؟ چقدر هم مسخره که همه با هم حرف می زنن، یعنی چی مثلا؟ بعضی موقع ها یه صحنه هایی می ذاره این فتحی تو سریال و فیلم هاش آدم می مونه حیرون!

6) فرهاد هم که تیکه ش انداخت به بزرگ آقا! گفت "دیگه بی حساب شدیم؟"

7) به نظرم این نصرت بابای قباد باشه. اطلاعات زیادی در موردش داره. نظر شما چیه؟

+ کلیپ قسمت بعد رو دیدین؟ وقتی قباد به شهرزاد می گه:"انگار کلی زندگی کردم تا آخرش به تو برسم!" خیلی خوب بود! 

+ نظر شما در مورد این قسمت چی بود؟

+ دوستان لطفا نظرهاتونو "خصوصی" نذارید چون در این صورت من نمی تونم تاییدشون کنم، اونوقت سو تفاهم پیش می یاد! مرسی.

شهاب حسینی  -گفت‌و‌گو درباره‌ی سینما، اصغر فرهادی و همه فعالیت‌های خیرخواهانه‌اش

 فرهنگ > سینما - شهاب حسینی می‌گوید که مثل هر آدمی دلش  می‌خواسته از مراحل مختلف کاری عبور کند؛ چون یک جایی می‌رسد که باید  محدودیت را از میان برداری تا به فعالیت‌هایت توسعه دهی.
 

 مهری سادات صفوی: شهاب حسینی بازیگر توانایی است، اما همه‌ی هنر او محدود به جلو دوربین و نقش‌آفرینی در فیلم‌ها و سریال‌ها نمی‌شود، او دغدغه‌های دیگری را هم دارد و بخشی از عمر و وقتش را صرف این دغدغه‌ها می‌کند. حسینی که نخستین فیلمش را هم در مقام کارگردان ساخته، در سال ۱۳۹۴ حجم فعالیت‌های جانبی‌اش را در حوزه‌های مختلف بالا برد. هم خیریه راه انداخت و هم با حضور در شهر فرش امکانی را برای فیلم‌سازی چهره‌های جوان فراهم کرد.

با او که به خاطر فیلم «آشغال‌های دوست‌داشتنی» عطای مشاور دبیر جشنواره‌ی فیلم فجر بودن را به لقای آن بخشید، درباره‌ی این وجه از کارش مصاحبه‌‌ای کرده‌ایم که می‌خوانید:

امسال متفاوت‌ترین سال برای شهاب حسینی بود. خیلی تغییر دیدیم، در واقع پر کارترین سال شما بود. از بازی درچند فیلم و تهیه کنندگی و سرمایه گذاری تا شروع فعالیت در خیریه، ایجاد موقعیت کاری برای سینماگرها و ...، چطور شد که این حجم از فعالیت جانبی  را در سینما شروع کردید؟

 مثل هر آدمی دلم می‌خواست از مراحل مختلف کاری عبور کنم. یک جایی می‌رسد که باید محدودیت را از میان برداری تا به فعالیت هایت توسعه دهی. می خواستم فعالیت‌های زیربنایی‌تر داشته باشم. همیشه احساس می‌کنم اگر خدا این لطف را به من داشته است و در سرنوشتم این‌طور قرار داده که نامی از من شناخته شود، باید زکاتی هم داشته باشد. این که من بروم فیلم‌های مختلف بازی کنم، یکجا موهایم را بور کنم، یکجا از ته بزنم، یکجا ریش بگذار، یکجا نگذارم و... به تعالی نرسیدم. باید زکات اقبالی که دارم را به نوعی ادا کنم. تا امروز چند طرح داشتم که هنوز همراهی برایش پیدا نکردم که به یک حرکت تبدیل شود. تا چند سال پیش از دستمزد بازیگران پنج درصد مالیات کم می‌شد. بعد مشمول معافیت مالیاتی شدیم. در این خصوص ایده ای را برای انجمن بازیگران بردم و گفتم درست است که پنج درصد مالیات ما بخشیده شده است ولی ما سال ها عادت داشتیم که آن را پرداخت کنیم. چه فرقی می‌کند، به‌جای اینکه آن را به‌عنوان مالیات پرداخت کنیم، یک صندوق برای حمایت از بازیگران سالخورده، گرفتار، یا نیازمند تاسیس کنیم و آن پول را به صندوق دهیم.

 این پیشنهاد مربوط به چه سالی است؟

همان اوایل که ما از مالیات معاف شدیم، یعنی هفت، هشت سال پیش. اما با پیشنهادم موافقت نشد. کسی حاضر نشد از پنج درصد دستمزد خودش به نفع همکارانش بگذرد. ایده دیگری در سه، چهار سال پیش مبنی بر ایجاد مراکز مشاوره هنری در شاخه‌های مختلف مطرح کردم. می‌دیدم که افراد علاقه‌مند به بازیگری بسیار زیادند و بازار سوءاستفاده از دختر و پسرهای جوان داغ است. ما همه جور مرکز مشاوره داریم، مرکز مشاور خانواده، اعتیاد، تحصیلی و ... یک مرکز مشاوره تحت نظارت انجمن بازیگران راه بیندازیم که اعضاء انجمن موظف باشند در ازای گرفتن حق ویزیت، علاقه‌مندان، جوان‌ها، دانشجویان و ... را مثل مرکز مشاوره، راهنمایی کند و بر اساس توانایی هر شخص راه و چاه را از همان اول به آنها نشان دهد. وقتی این را مطرح کردم، آقای خمسه به من گفتند که فکر کنم باید این کار را تنهایی اجرا کنی. ظاهرا  همیشه آرزوهای دورودراز مدینه فاضله‌ام را مدنظر داشتم، همیشه دلم می خواست به وسعت دانشگاه تهران با همان تعداد ساختمان و دپارتمان، مرکزی وجود داشته باشد که بتواند بچه‌های بی‌سرپرست و بد سرپرست را آموزش دهد و استعدادهای نهفته در وجودشان را استخراج کند. قطعا اگر موقعیت درست وجود داشت از بین همین بچه های کار کلی متخصص بیرون می آمد.

 این شد که خودتان دست بکار شدید و یک خیریه راه اندازی کردید؟

 نمی‌توانم بگویم که من این خیریه را شخصا راه انداختم. با خانواده و دوستانم تیمی تشکیل دادیم و با همفکری فعالیت های خیرخواهانه را شروع کردیم. هدف ما از این خیریه جمع‌کردن اعانه نیست. کارهایی که ازنظر اقتصادی انجام می‌دهیم که سود آن به نفع کودکان سرطانی خیریه ی مهیار خواهد بود. ما انجمن های خیریه ی سرطانی بسیاری داریم که خیلی خوب کار کردند و آنقدر معروف شدند که همه فقط به آنها کمک می کنند. اما مگر یک بیمارستان می تواند همه ی کودکان مبتلا به سرطان ایران را پوشش دهد؟ بیماران دیگری هم هستند که تحت پوشش این خیریه های معروف نیستد. به‌هرحال ما اولین نفر نیستیم که این کار را می‌کنیم و قاعدتاً آخرین نفر هم نخواهیم بود ولی من فکر می‌کنم «به عمل کار برآید به سخنرانی نیست». گفتن خوب است و اگر کسی می‌تواند حرکتی را انجام دهد خوب تر است. من خودم را در وقت بیکاری موظف می‌کنم که بروم با شهرداری و یا وزارت علوم صحبت کنم تا فضایی را در جهت تاسیس مدارس هنری، برای بچه‌های بی‌سرپرستی که از سلامت جسمانی برخوردارند در نظر بگیرند. این‌طوری بار بهزیستی هم کم می‌شود. بهزیستی هم‌توانش را بگذارد برای بچه‌هایی که استثنایی هستند. طبیعتاً همت عالی مردم باید حضورداشته باشد که این مدرسه‌ها ایجاد شود. خوشبختانه بزرگ‌ترین سرمایه من در زندگی دوستان خوبی هستند که دارم؛ و تمام افکار و آرزویی که دارم باوجوداین دوستان می‌توانم پیش ببرم ، به‌تنهایی نمی‌توانم قدم از قدم بردارم.

اجرای تصمیم عجیب و غریب تان درمورد شکل همکاری با شهر فرش از کجا آمد؟ تبلیغات لازمه هر برندی است، شما تبلیغات متفاوتی را وارد این حوزه کردید که با کارآفرینی و کمک به چرخه‌ی گردان سینما همراه بود.

راستش من هیچ برنامه ی خاصی برای خرج کردن این پول نداشتم. ولی احساس می‌کنم با یک مدیریتِ درست همه میتوانند در این موقعیت ذی نفع شوند. ما برای هر حرکتی به نیروی انسانی احتیاج داریم، وقتی چنین سرمایه ای برای تبلیغات متفاوت یک برند درنظر گرفته می شود، می توان با آن اشتغال زایی کرد. در  هر فیلم سینمایی که کلید می‌خورد حداقل پنجاه نفر مشغول به کار می‌شوند، در جهت رشد فرهنگ سرمایه ای می آید و درست تقسیم می‌شود. یکی از فیلم‌های سینمایی که ما برای شهر فرش کارکردیم«برادرم خسرو» ساخته ی احسان بیگلری است که در جشنواره ی فجر امسال بسیار مورد توجه قرار گرفت و در رشته ی بهترین کارگردانی هم کاندید شد. فیلم خورشید نیمه شب اثر دیگری است که خودم آن را تهیه کردم و جوانان زیادی اولین تجربه ی سینمایی شان را با آن تجربه کرده اند. برای فیلم «چهارشنبه» ساخته ی سروش محمدزاده هم در حال مذاکرده هستیم که خودم هم در آن بازی کردم، محمدزاده برای این فیلم که از چند روز دیگر اکران می شود، از جشنواره ی فیلم فجر جایزه ی بهترین کارگردانی بخش هنر و تجربه را گرفت. آرمان درویش هم چهره ی جدیدی است که در این فیلم معرفی می شود. این‌ اتفاق ها و ساخته شدن چند اثر هنری به قدری حس خوبی در من ایجاد می کند که اگر الان در حسابم چند میلیارد پول بود چنین حسی نداشتم. دغدغه ی اشتغال نباید فقط در حوزه ی فرهنگ باشد. بزرگترین مشکل خیلی از مردم ما اشتغال خود یا فرزندانشان است. هر کسی باید تلاش کند در راه حل این قبیل مشکلات به وسع خود تاثیرگذار باشد. مثلا یک هنرمند می تواند به هر شکلی که امکان پذیر بود دست کم از اعتبار خود برای اشتغال زایی خرج کند.

 از عوامل چند فیلم سینمایی شنیده‌ایم که بدون طلب دستمزد در آن فیلم ها بازی کردید. ظاهرا برای هر کدام هم هدفی داشتید و می‌خواستید از هنرمندن جوان بتوانند کارشان را در سینما آغز کنند و اثرشان دیده شود. این شیوه ی کار مربوط به سال های اخیر است یا پیشتر هم به این صورت کار کرده اید؟

اتفاقا این حرکت یک مقدار خودخواهانه هم هست. من هم برای آینده ام می‌خواهم سرمایه‌گذاری کنم اما همه ی سرمایه گذاری ها مالی نیست. اگر امروز از یک کارگردان خوش‌قریحه‌ حمایت کنم. سال ها بعد وقتی خودم در سراشیبی بیفتم ممکن است آن کارگردان با یک فیلم، مرا زنده کند. بده‌بستان است دیگر. من که رابین‌هود نیستم! به نظرم بازی با خیر است. وقتی‌که خیر را به جریان بیندازید. حرکت می‌کند، می‌چرخد و دوباره به خودت برمی گردد. اصالت منابع انسانی برای من به هر چیزی ارجح بوده است. یکی از ناراحتی‌های من این است که معدن منگنز  بیشتر از منابع انسانی ارزش دارد درحالی‌که همیشه نیروی انسانی باید وجود داشته باشد تا یک‌چیز با ارزش استخراج شود. الان همه سینما را یک قلعه و یک دژ مستحکم غیرقابل نفوذ کرده‌ایم و فکر می‌کنیم هر کسی که در سینماست ممتاز است ، آدم خاصی است و اگر نیست آدم عامی است. اصلاً این‌طور نیست. سینما محصول سینماگر است. سینماگر محصول سینما نیست. به‌شدت اعتقاددارم که هیچ انسانی بیخودی به دنیا نیامده است؛ و هیچ‌کسی نیست که استعدادی نداشته باشد. اگر یک نفر می‌گوید که من کلاً آدم بی‌استعدادی هستم حتماً خودش، خودش را هنوز نشناخته و آدم‌های اطرافش هم تلاش نکردند او را بشناسند. نمونه‌ ی بارز آن جهان پیشرفته و تکنیکی و صنعتی است که با اصالت دادن به نیروی انسانی ، همه توانایی‌اش را در راستای آن استفاده می‌کند و به آن «جهان سرمایه‌داری» می‌گویند. روی هنرمند سرمایه‌گذاری می‌کند و از آن بهره می‌برد. در دنیای امروز که سرمایه و پول حرف اول را در همه مناسبات می زند باید متوجه باشیم که تربیت کردن نیروی انسانی درست می تواند برد دوطرفه باشد.

ظاهرا شما به اصطلاح دلی کار می کنید و دلی تصمیم می گیرید! یعنی کاری را انجام می دهید که کنار آن حالتان هم خوب باشد. با یک نگاه به فیلم های کارنامه ی کاری شما و پیگیری کارهایتان کاملاً مشخص است که در فیلم هایی که بازی می کنید هم این شکل از تصمیم گیری را هم لحاظ می کنید. مثلا فیلم امام حسین(ثارالله) را بازی می‌کنید، هم آشغال های دوست داشتنی. این شکل از کار ریسک نیست؟

فیلم امام حسین ثارالله هنوز سرمایه ی ساختش فراهم نشده و داریم برای آن تلاش می کنیم. وقتی یک محصول درباره ی انسانیت ساخته می شود باید سعی کنیم نیمه‌پر قضیه را ببینیم در مورد فیلم هایی که می خواهم بازی کنم در وهله اول به این فکر می کنم که این اثر روی خودم چه تأثیری دارد. من همیشه اول به‌عنوان تماشاگر فیلم‌نامه را می خوانم و اگر احساس کنم که وسط فیلم از سالن بیرون خواهم آمد سر آن کار نمی روم. من هم یکی از مردم هستم. بیست‌وپنج سال پیش یکی از همان مردمی بودم که در خیابان‌ها دیده می‌شوند، هیچ‌کس هم مرا نمی‌شناخت، هنوز هم همانم با این تفاوت که مردم من را می شناسند. مثلاً در سریال «تب سرد» نقش منفی بازی می‌کنم. نقش مردی که ورشکست شد و به‌جای اینکه غرور و تکبرش را در برابر پدرزنش کنار بگذارد و کمک بخواهد، طرح یک نقشه ی احمقانه می‌ریزد و در آخر به تباهی مطلق می‌رسد. از طرفی سریال «شهید بابایی» را هم‌بازی می‌کنم به خاطر اینکه میدانم چه تأثیری دارد. این سریال بزرگوار و بزرگ نگر را نشان می دهد که نمی‌دانسته که در تاریخ ماندگار خواهد شد. «آشغال‌های دوست داشتنی» را هم بازی می‌کنم به دلیل اینکه  از وحدت و گفتگو و تأمل حرف می زند. هیچ‌کس در نهاد خودش نمی‌پذیرد که جزء اقلیت است. همه «بودن» را حق خودشان می‌دانند و کسی نمی تواند این حق را از آدم سلب کند. ملیت چیزی است که با آدم دنیا میاید، مانند رنگ پوست و چهره. مهم اتحاد و کنار یکدیگر بودن در عین تفاوت سلیقه است. شما و بنده اعتقادداریم که باید دنیا را بهتر کرد، ولی شما از منظر خودت حرف می‌زنی و من از منظر خودم حرف می‌زنم. ممکن است که ما اختلاف‌نظر صد درصد باهم داشته باشیم ولی هر دو یک هدف داریم. این نباید دلیل درستی برای نفی یکدیگر باشد. تاریخ نشان داده اشخاصی که هدفی غیر و منفی دارند خد به خود حذف می شوند. 

محسن امیریوسفی در فیلمش یک نگاهی به گذشته می‌اندازد که در هر دوره تاریخی همواره یک تنش‌هایی بین سلیقه‌های مختلف وجود داشته است، اتفاقی که در همه ی کشور های دنیا رایج و طبیعی است تماشاگر عاقل است و شاهد این ماجراست خودش می‌رود و فکر می‌کند و نتیجه درست را می‌گیرد. مردم خیلی باهوش هستند. فیلم به‌هیچ‌عنوان نخواسته است موج‌سواری کند، فیلم به‌هیچ‌عنوان مثل بعضی فیلم‌های دیگر از شرایط برای فروش بیشتر سوءاستفاده نکرده است. من فکر می‌کنم«آشغال‌های دوست داشتنی» در فیلم  باید اجازه دفاع از خودش را پیدا می‌کرد، باید اجازه می‌دادند یک‌بار اجازه نمایش داده می‌شد. همه ی ما خطوط قرمزمان را میدانیم. همه ما ساکن یک‌خانه هستیم. باسلیقه‌ها و اشکال مختلف در کسوت آفریده می‌شویم و درنهایت اناالله و انا الیه راجعون... اگر خدای‌نکرده در یکی از شهرهای ایران زلزله بیاید، این پدیده ی طبیعی طرفداران طیفی را مستثنی قائل می‌شود؟ نه. زلزله که می آید از هر طیف و سلیقه ای را می برد. همانطور هم وقتی جنگ ایران-عراق اتفاق افتاد از همه اقشار جامعه، با هر اعتقاد و سلیقه ای برای دفاع از کشور رفتند. چرا مانتوانیم به یک روشن‌اندیشی برسیم که بتوانیم  با همدیگر تعامل کنیم.

فروشنده  سومین  فیلمی است که با اصغر فرهادی همکاری داشتید. این همکاری چطور شکل گرفت؟

 درباره ی فیلم فروشنده باید بگویم من آقای فرهادی را دوست دارم. همین. به شخصیتش خیلی زیاد احترام می‌گذارم. ایشان به نظر من ورای همه توانایی‌های کاری و کارگردانی، انسان خوبی است. انسانی است که به موفقیت های بسیاری هم رسید. صبور است، خوددار است و بسیار در کنترل خشم خود تواناست. مطمینم «فروشنده» هم فیلم خوبی می‌شود. این بار هم این شانس را داشتم که  در کنار ترانه علیدوستی در فیلم ایشان بازی کنم.

 فیلم های اخیر اصغر فرهادی همه موفق بودند. این در حالی است که هربار معلوم نیست که این موفقیت در فیلم بعدی هم تکرار می شود یا نه، ضمن اینکه هر بار انتظار ها هم از او بیشتر می شود. فکر می‌کنید فیلم فروشنده در ادامه ی موج موفقیت های فرهادی قرار می گیرد؟

حتماً همینطور خواهد شد. به خاطر اینکه اصغر فرهادی ازنظر منش همان اصغر فرهادی است که من با او «درباره الی» را کارکردم. شما بازتاب گلدن گلوب  و اسکار را اصلاً در او نمی‌بینید. این مساله در فیلمسازی او هم نمود پیدا کرده است.

وبلاگ - نقد و بررسی قسمت بیستم سریال "شهرزاد"

 سلام به دوستان خوب وبلاگ! احتمالا تا الان همه قسمت بیستم رو دیدید! اگر نه که  بهتره برای لو نرفتن داستان این پست رو نخونید! البته این روزها به نظر می یاد لو رفتن  داستان آنچنان برای مردم و حتی خود سازندگان سریال مهم نیست انقدر که کلیپ از این  ور اونور پیدا می شه و توش کلی چیز لو می ره!! در هر صورت بریم سراغ نکات این  قسمت:

 

1) این قسمت معلوم شد که شهرزاد هم داره کم کم خوشش می یاد از قباد. دقیقا حرف منو زد وقتی گفت خاطره ها رو که نمی شه فراموش کرد! اون هایی که می گفتن چرا هنوز به فرهاد فکر می کنه، اینم دلیلش! در ضمن دیدید که فرهاد رو دید تو دانشگاه اما نرفت طرفش. دیگه خودش متوجه شده که باید فرهاد رو فراموش کنه و داره این کار رو با سختی انجام می ده. اون صحنه ی قشنگ بین شهرزاد و قباد هم که یکی از نقاط قوت این اپیزود بود. اون دوستانی که می گن بازی شهاب هنوز جذبشون نکرده، واس خاطر اینه که شهاب توانایی شو فریاد نمی زنه. اگه لازم باشه چرا اما خودش خوب می دونه که کی شخصیت باید داد بزنه و کی باید آروم باشه. متاسفانه برای اون دسته از دوستانی که بازی های بیرونی و اگزجره رو می پسندن، مایه سرافکندگی شون می شه!! اما برای من ِ طرفدار شهاب، اینجور صحنه ها نمونه ی ناب بازیگریه!

2) فرهاد بالاخره تو این قسمت رو مخ نبود و بالاخره یه حرکتی زد. البته باید بگم این قسمت و دستور دادن های فرهاد به قباد بار دیگر نشون داد که قباد چقدر زیر تسلط حشمت و بزرگ آقا هست و عملا کاری نمی تونه تنهایی انجام بده. من قصد مقایسه ندارم اما شخصیت قباد اینطور نوشته شده و کاریش هم نمی شه کرد. شخصیتی داره که خب یه مدت سختی کشیده د بچگی بعد بدون علاقه زن براش گرفتن و تمام زندگیش خورده و خوابیده و بله قربان گفته. چیزی نداشته که بخواد ازش دفاع کنه، ازش محافظت کنه. به همین خاطر بود که نمی دونست باید در چنین شرایطی چه کار کنه.

3) شما هم دیدین اکرم چطور تو اون بلمبشو از "قباد" حالشو پرسید؟!! و حالت چهره ی قباد رو داشتین؟! به نظرتون اکرم از قباد خوشش می یاد؟! یه جور جالبی بود این صحنه!

4) اون صحنه ی بیمارستان هم جالب بود و هیجان داشت! بالاخره یه تکونی به سریال داده شد! اما از طرفی داستان امیرحسین رستمی و نامزدش برای من بی معنیه! یعنی زیادیه! یه نکته دیگه اینکه رستمی خیلی بد بازی می کنه! هیچ کس هم نمی تونه منو راضی کنه که نه اینطور نیست چرا که هست و رستمی بازیگر بدیه و اصلا نمی تونه دیالوگ بگه و نمی دونم چه اصراری بوده که از اون استفاده کنن!! مطمئنم شکسپیر با دیدن اون صحنه های اتللو تو قبرش یه تکون های اساسی خورد!!!

5) من درست ندیدم اون آخرش اصغری بود که تیر زد!؟!؟!؟!؟! زرشک! آها راستی قسمت بعدی اون آقاهه که اومد با قباد حرف می زد به نظرم من باباش بود، نه؟! کی بود پس به نظر شما؟

+ نظر شما در مورد این قسمت چی بود؟ نظرتون در مورد فرهاد عوض شد؟ کدوم صحنه رو بیشتر دوست داشتید؟

 

شهاب حسینی  - 5 پروژه کنجکاوی‌برانگیز سینمای ایران : "فروشنده"

 در حالی که ایام پس از جشنواره فجر معمولا زمان کم‌کاری در تولید سینمای  ایران است اما امسال برخلاف همیشه فیلم های زیادی در این دو ماه اخیر  فیلم‌برداری شده‌اند. برخی از این فیلم‌ها به دلیل شناخته‌تر بودن عوامل  اصلی‌اش مخاطب را بیش از دیگر فیلم‌ها پیگیر آخرین وضعیت خود می‌کنند.

 در یک هفته اخیر پنج فیلم مهم که مخاطبین زیادی منتظر آماده شدن آن ها هستند به پایان فیلم‌برداری رسیدند: «فروشنده»، «رگ خواب»، «نگار»، «فراری» و «ارادتمند، نازنین، بهاره، تینا». حالا باید منتظر ماند و دید هر کدام چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد. انتظار برای جشنواره سی و پنجم فجر، حضور در دومین دوره جشنواره بین المللی فیلم ایران، حضور در جشنواره‌های خارجی یا اکران مستقیم.

«فروشنده» اصغر فرهادی که ابتدا با نام «برسد به دست آهو» مجوز ساخت گرفته بود تولید پر سر و صدایی داشت؛ از اعلام فراخوان اصغر فرهادی برای پیدا کردن بازیگر تا درگذشت یدالله نجفی صدابردار پیشکسوت و دوست داشتنی سینما در زمان فیلمبرداری این فیلم که به کل چند روز کار تولید فیلم را متوقف کرد. ابتدا خبرهای زیادی در خصوص حضور فیلم در جشنواره سی و چهارم به گوش رسید اما در نهایت مشخص شد این فیلم حتی فرم حضور در جشنواره را هم پر نکرده است. در مدت سه ماه فیلم‌برداری «فروشنده» خبرهای ضد و نقیضی در خصوص حضور این فیلم در جشنواره بین المللی فیلم ایران شنیده شد. از آن طرف هم کلی خبر در خصوص اینکه احتمالا اولین نمایش فیلم فرهادی در جشنواره کن 2016 خواهد بود، وجود داشت. تا اینکه فرهادی در حاشیه حضور در جشنواره سی و چهارم فجر اولین شایعه را رد کرد، او اعلام کرد به علت طولانی شدن فیلم‌برداری و مراحل پس از تولید فیلم‌اش قرار نیست «فروشنده» در بخش بین الملل جشنواره فجر حضور داشته باشد. با وجود کلی جشنواره معتبر جهانی و خریده شدن امتیاز فیلم‌ توسط کمپانی «ممنتو فیلم» بعید است فرهادی برای رونمایی از «فروشنده» تا بهمن سال 95 و برگزاری 35‌امین دوره جشنواره فیلم فجر صبر کند و از آن طرف او هرگز حاضر نخواهد بود فیلم اش بدون حضور در جشنواره خاصی به اکران عمومی برسد. به همین دلیل احتمالا باید زمزمه‌های حضور «فروشنده» در جشنواره کن 2016 را جدی‌تر گرفت. جشنواره‌ای که جای خالی جایزه اصلی آن یعنی نخل طلا به شدت در کارنامه فرهادی حس می‌شود. این فیلم روايتگر داستان زوج جوانى‌ست كه در حال اجراى نمايشنامه «مرگ فروشنده» اثر آرتور ميلر هستند و شهاب حسینی و ترانه علیدوستی به عنوان بازیگران اصلی جلوی دوربین رفته‌اند.

شهاب حسینی  - فیلمبرداری فیلم "فروشنده" تمام شد + عکس جدید

 فیلمبرداری فیلم "فروشنده"به کارگردانی اصغر فرهادی به پایان رسید و تدوین آن توسط  هایده صفی یاری در حال انجام است.

 این فیلم، هشتم آذرماه کلید خورده بود و پس از سه ماه فیلمبرداری، ششم اسفند ماه  به اتمام رسید.

فيلم "فروشنده" هفتمین فیلم سینمایی اصغر فرهادی، روایتگر داستان زوج جوانی‌ است که در حال اجرای نمایشنامه "مرگ فروشنده"آرتور میلر هستند. 
شهاب حسینی، ترانه علیدوستی و بابك كريمى بازیگران اصلی هفتمین فیلم اصغر فرهادی هستند.

 


شهاب حسینی  - اعلام حمایت از خیریه کامرانی + ویدئو

 هنرمندان به حمایت از بنیاد خیریه کامرانی اعلام کردند "من هستم، شما هم  باشید"

 در مستند تبلیغاتی تینا پاکروان مستندی درباره بنیاد خیریه کامرانی هنرمندان با او در این  مسیر همقدم شده اند. چهره هایی همچون ناصر ملک مطیعی ، محمدعلی کشاورز  ،شهاب حسینی ، کتایون ریاحی، فاطمه معتمد آریا،رخشان بنی اعتماد، پوران درخشنده، مهناز افشار، بهرام رادان، حامد بهداد، شبنم مقدمى، مهتاب کرامتی، میترا حجار، هنگامه قاضیانی،ساره بیات، گوهر خیر اندیش ، شقایق فراهانی، شیلا خداداد, جواد یحیوی, حسین یاری، پژمان جمشیدی، پیمان قاسم خانی، لاله اسکندری، بهروز افخمی، رویا تیموریان، مسعود رایگان، ملیکا شریفی نیا، نیوشا ضیغمی،ویشکا آسایش، نيكى مظفرى، پانته آ پناهی ها، مرجان شیر محمدی، ویشکا آسایش، علی عباسی، عاطفه رضوی، محمدرضا غفاری،دکتر کاظمی دینان، سام نوری کمند امیر سلیمانی، خشایار اعتمادی،مهدی صباغ زاده، علی عابدینی، مهین دخت میهن و تینا پاکروان در حمایت از بنیاد خیریه کامرانی که بیش از نیم قرن در زمینه حمایت از زنان بی سرپرست، سالمند و معلولین ذهنی فعال است ، جلوی دوربین رفته اند.
تصویربرداری این مستند هنوز ادامه دارد.

لازم به ذکر است بنیاد خیریه کامرانی توسط سیف الدین کامرانی از پیشگامان صنعت دوبلاژ در ایران با هدف حمایت و نگه داری از زنان بی سرپرست، سالمند و معلولین ذهنی بنیان گذاشته شد. او که صاحب سینما مرکزی بود، تمام درآمد این سینما را صرف امور خیر و مجتمع نگه داری زنان بی سرپرست ، سالمند و معلول ذهنی خود کرد و همسر و فرزندان وی همچنان مسیر او را طی می کنند. 

 


شهاب حسینی - پیشنهاد کارگردان «برادرم خسرو» برای اکران فیلم در عید فطر

 احسان بیگلری گفت:اکران عید برای فیلم‌ها بسیار مهم است و هر کارگردانی  دوست دارد فیلمش اکران موفقی داشته باشد.برای نمایش عمومی فیلم  تهیه‌کننده باید تصمیم بگیرد اما به نظرم عید فطر زمان خوبی برای آغاز نمایش  فیلم سینمایی «برادرم خسرو» است.

 کارگردان و فیلمنامه‌نویس فیلم سینمایی «برادرم خسرو» در گفت‌وگو با فارس، در ارتباط با این اثر سینمایی و بازخورد آن در جشنواره سی و چهارم فیلم فجر و همچنین دیده نشدن نکات خوب فیلم همچون بازی قابل قبول شهاب حسینی، گفت: شخصاً نمی‌توانم به این موضوع بپردازم که چرا فیلم دیده شد و یا نشد، اما به نظرم نکته مهمی که در جشنواره فیلم فجر برای دیده شدن فیلم‌ها مهم است تبلیغاتی است که  در رسانه‌ها برای هر فیلم صورت می‌گیرد قطعاً یک تبلیغات رسانه‌ای خوب منجر به دیده شدن یک اثر سینمایی می‌شود و فیلم‌هایی که از آن محروم می‌مانند و سر و صدایی را درباره خود به وجود نمی‌آورند کمتر دیده می‌شوند. ظاهراً‌ فیلم ما و بسیاری از فیلم‌های دیگر جزو دسته دوم بودند.

وی در ادامه افزود: ماهیت یک جشنواره این است که تمام فیلم‌ها دیده شود و افراد با دقت فیلم‌ها را ببینند و نظر بدهند و نباید اینطور باشد که نظرات محدود به چند فیلم خاص شود. در واقع در هیاهوی فجر برخی آثار آسیب می‌بینند اما در واقع این روال همیشه بوده است.

بیگلری در ادامه با اشاره به کوتاه بودن زمان جشنواره برای دیدن انبوهی از فیلم‌ها اظهار داشت:‌ زمانی که افراد با فاصله زمانی کم و به صورت فشرده تعداد زیادی فیلم می‌بینند، نمی‌توانند قضاوت خوبی داشته باشند. به نظرم قضاوت‌ها برخاسته از احساس اولیه آنها است. باید کمی زمان بگذرد و در طول زمان بتوان یک اثر را نقد کرد. در این شرایط است که اتفاق درست‌تری برای فیلم‌ها می‌افتد.

وی با بیان اینکه اکران عید برای فیلم‌ها بسیار مهم است و هر کارگردانی دوست دارد فیلمش اکران موفقی داشته باشد، عنوان کرد: برای نمایش عمومی فیلم تهیه‌کننده باید تصمیم بگیرد اما به نظرم عید فطر زمان خوبی برای آغاز نمایش فیلم سینمایی «برادرم خسرو» است. این در شرایطی است که می‌دانم قطعاً اکران عید با فیلم‌های دیگری کارش را آغاز می‌کند. البته در ۶ ماه ابتدای سال فیلم‌ها خیلی خوب دیده می‌شوند.

این کارگردان درباره حضور ناصر هاشمی به عنوان بازیگر در فیلم سینمایی‌اش گفت: حضور ناصر هاشمی پیشنهاد شهاب حسینی بود چرا که با وی در خانه پدری تجربه خوبی داشت و به توانمندی‌های این بازیگر پی برده بود

او در ادامه درباره نحوه پرداخت نقشی که دارای بیماری دو قطبی است توسط شهاب حسینی، گفت: این نکته را باید بگویم که شهاب حسینی به هیچ عنوان نخواست که بیمارانی از این دست را مشاهده کند چرا که اعتقاد داشت بر روی ذهن و بازیش تأثیر می‌گذارند و او نمی‌تواند کار خودش را انجام دهد به این دلیل تنها درباره این افراد مطالعه زیادی کرد و با هم صحبت‌های ویژه‌ای را در این مورد داشتیم. اما شهاب به شدت باهوش است بدون اینکه نمونه‌ای از این افراد را ببیند چنین نقشی را بازی کرد.

وبلاگ - نقد و بررسی قسمت نوزدهم سریال "شهرزاد"

 سلام به همه ی دوستان و همراهان وبلاگ، امیدوارم حال و روزتون خوب باشه!  اگر هنوز موفق نشدید قسمت نوزدهم رو ببینید، پس ادامه ی پست رو نخونید تا   داستان لو نره. 

 1) تقریبا می شه گفت خیلی اتفاق تو این قسمت افتاد. بیایید اول راجع شهرزاد حرف بزنیم. به نظر من شهرزاد دلش برای قباد می سوزه. حسی که برای قباد داره دلسوزی و ترحمه در حالی که قلبا فرهاد رو دوس داره. این رو می شه به راحتی تو کارهاش دید. مطمئنا اگه قباد می دونست که گردن بندی که شهرزاد انتخاب کرد درست شبیه اونی بود که فرهاد بهش داده، اصلا زودتر از اینها جوش می آورد. یا اینکه به قباد گفت بره دنبال شیرین چون دلش یه کمی برای شیرین می سوزه. 

البته حقم داره، شیرین فقط ظاهرش پر از ادعا و "آقا جونم، آقا جونم" ئه. در باطنش به نظر من آدم بدی نیست، فقط نمی خواد خودشو خوب نشون بده، می خواد مغرور و مقاوم باشه که البته می بینیم اصلا اینطوری نیست و بیشتر سر به هوا و دردسر درست کُنه. 

از طرفی قباد هم مونده بین عصبانی شدن و شوهر شیرین بودن و مهربون بودن و همسر ایده آل شهرزاد شدن چه کار کنه. مطمئنا قلبا دوست داره با شهرزاد باشه، سیگار و مشروب رو کنار بگذاره اما اونطور که تو این قسمت دیدیم، طاقتش زود طاق می شه و زود جوش می یاره. 

همونطور که تو کامنت های نقد اپیزود قبلی گفتم، همه تو سریال حق دارن. قباد حق داره چون می خواد طعم زندگی آروم و بی دردسر و بچشه. شهرزاد حق داره چون از کسی که دوستش داشت جدا شد و حالا با یه بچه باید سعی کنه به زندگیش برگرده. شیرین حق داره چون دلش نمی خواد شوهرشو و در کنار اون غرورشو از دست بده. فرهاد حق داره چون مونده معلق بین سیاست و عشق و اینها. تک تک کاراکترها حق دارن که برای رسیدن به حقشون این کارها رو بکنن. 

2) وسط های تعقیب و گریز اول اپیزود حدس زدم باید تیرانداز زن باشه! به نظرتون اون زن کی هست؟ کاش یه اپیزود فلش بک می ذاشتن اونوقت خیلی از ابهامات برطرف می شد.

3) این اکرم معلوم نیست واقعا از قصد این خبرچینی ها رو می کنه یا "اتفاقی" باعث شون می شه!!؟ قیافه ش که همیشه نگرانه انگار که داشته از کنار یه اتفاق مهم رد می شده و چیزی رو دیده که نباید می دیده!!! 

4) شیرین این اپیزود واقعا اعصاب خورد کن بود! اما یه جور اعصاب خوردکنی خوب. منطورم اینه که در جهت ایفای نقشش خوب ظاهر شده بود و واقعا باعث می شد آدم متنفر بشه از شیرین! برای همه ی داد زدن هاش، قلدری هاش، آقا جونم کردن هاش. آدم دلش می خواست یکی یه سیلی آبداری به این بزنه!! چرا هیچکس این کار رو نمی کنه؟

5) بازیگرهای مهمان جدید، یعنی حمید آزرنگ و پانته آ پناهی ها، هر دو خوب ظاهر شدن. به سر و شکل آزرنگ با اون بارونی بلندش خیلی کارآگاه بودن می اومد. پناهی ها هم در همون یک صحنه ی کوتاه، آدم رو جذب می کرد تا بدونه داستانش از چه قراره. فعلا این دو تا نقش فرعی های بهتری هستند که اضافه شدند نسبت به جمشید هاشم پور و هومن برق نورد. نظر شما چیه؟

6) با توجه به کلیپ قسمت بعد، به نظرتون چه اتفاقی می افته؟ قباد بیخیال شهرزاد می شه؟ شهرزاد و فرهاد همدیگرو می بینن تو دانشگاه؟ بزرگ آقا زنده می مونه؟ 

مثل همیشه منتظر نظرهای خوبتون هستم.

+ راستی دیدید بعضی موقع ها، قباد، قباد نیست و انگار شهاب داره تو صجنه حرف می زنه؟ مثل اون صحنه که به شوهرخواهر شهرزاد گفت بچه رو ببر بیرون اینجا هوا بده!!! یا کلا وقتی بچه می بینه گل از گلش می شکفه؟!! خیلی جالبه!

شهاب حسینی - بهترین و بدترین های جشنواره فجر از نگاه مجله "همشهری جوان"

 آی سینما نوشت: هفته‌نامه همشهری جوان  مانند سال‌های گذشته، امسال  هم بهترین‌ها و بدترین‌های جشنواره فیلم فجر را انتخاب کرد. در این  نظرسنجی منتقدان و نویسندگان سینمایی انتخاب‌های متعددی درباره  بدترین‌های جشنواره فجر داشتند، اما در انتها تمشک طلایی این دوره از  جشنواره به مسعود ده نمکی، سحر قریشی و محمدرضا فروتن رسیده است.

این هفته‌نامه امسال برای انتخاب بدترین‌های جشنواره فجر به سراغ 40 منتقد و نویسنده سینمایی رفته تا آنها بدترین‌های جشنواره سی و چهارم را انتخاب کنند.

بهترین‌های جشنواره فجر
در این نظرسنجی بهترین‌های جشنواره هم انتخاب شدند و گوی‌های طلایی به آن‌ها اهدا شد. که آرا در این بخش به شرح زیر است.

- برنده گوی طلایی بهترین فیلم: ابد و یک روز

- برنده گوی طلایی بهترین بازیگر مرد: نوید محمد زاده برای (خشم و هیاهو) و (ابد و یک روز)

- برنده گوی طلایی بهترین بازیگر زن: لیلا حاتمی برای (من)

در بخش بهترین فیلم «ایستاده در غبار» و «اژدها وارد می‌شود» بیشترین رأی را بعد از «ابد و یک روز» به‌دست آوردند.
در رشته بازیگری مرد هم پیمان معادی و شهاب حسینی بیشترین رأی را بعد از نوید محمد زاده از آن خود کردند.
پریناز ایزدیار و پانته‌آ پناهی‌ها هم رقیبان جدی لیلا حاتمی برای کسب عنوان بهترین بازیگر زن بودند.