وبلاگ - نقد و بررسی قسمت بیستم سریال "شهرزاد"
سلام به دوستان خوب وبلاگ! احتمالا تا الان همه قسمت بیستم رو دیدید! اگر نه که بهتره برای لو نرفتن داستان این پست رو نخونید! البته این روزها به نظر می یاد لو رفتن داستان آنچنان برای مردم و حتی خود سازندگان سریال مهم نیست انقدر که کلیپ از این ور اونور پیدا می شه و توش کلی چیز لو می ره!! در هر صورت بریم سراغ نکات این قسمت:
1) این قسمت معلوم شد که شهرزاد هم داره کم کم خوشش می یاد از قباد. دقیقا حرف منو زد وقتی گفت خاطره ها رو که نمی شه فراموش کرد! اون هایی که می گفتن چرا هنوز به فرهاد فکر می کنه، اینم دلیلش! در ضمن دیدید که فرهاد رو دید تو دانشگاه اما نرفت طرفش. دیگه خودش متوجه شده که باید فرهاد رو فراموش کنه و داره این کار رو با سختی انجام می ده. اون صحنه ی قشنگ بین شهرزاد و قباد هم که یکی از نقاط قوت این اپیزود بود. اون دوستانی که می گن بازی شهاب هنوز جذبشون نکرده، واس خاطر اینه که شهاب توانایی شو فریاد نمی زنه. اگه لازم باشه چرا اما خودش خوب می دونه که کی شخصیت باید داد بزنه و کی باید آروم باشه. متاسفانه برای اون دسته از دوستانی که بازی های بیرونی و اگزجره رو می پسندن، مایه سرافکندگی شون می شه!! اما برای من ِ طرفدار شهاب، اینجور صحنه ها نمونه ی ناب بازیگریه!

2) فرهاد بالاخره تو این قسمت رو مخ نبود و بالاخره یه حرکتی زد. البته باید بگم این قسمت و دستور دادن های فرهاد به قباد بار دیگر نشون داد که قباد چقدر زیر تسلط حشمت و بزرگ آقا هست و عملا کاری نمی تونه تنهایی انجام بده. من قصد مقایسه ندارم اما شخصیت قباد اینطور نوشته شده و کاریش هم نمی شه کرد. شخصیتی داره که خب یه مدت سختی کشیده د بچگی بعد بدون علاقه زن براش گرفتن و تمام زندگیش خورده و خوابیده و بله قربان گفته. چیزی نداشته که بخواد ازش دفاع کنه، ازش محافظت کنه. به همین خاطر بود که نمی دونست باید در چنین شرایطی چه کار کنه.
3) شما هم دیدین اکرم چطور تو اون بلمبشو از "قباد" حالشو پرسید؟!! و حالت چهره ی قباد رو داشتین؟! به نظرتون اکرم از قباد خوشش می یاد؟! یه جور جالبی بود این صحنه!
4) اون صحنه ی بیمارستان هم جالب بود و هیجان داشت! بالاخره یه تکونی به سریال داده شد! اما از طرفی داستان امیرحسین رستمی و نامزدش برای من بی معنیه! یعنی زیادیه! یه نکته دیگه اینکه رستمی خیلی بد بازی می کنه! هیچ کس هم نمی تونه منو راضی کنه که نه اینطور نیست چرا که هست و رستمی بازیگر بدیه و اصلا نمی تونه دیالوگ بگه و نمی دونم چه اصراری بوده که از اون استفاده کنن!! مطمئنم شکسپیر با دیدن اون صحنه های اتللو تو قبرش یه تکون های اساسی خورد!!!
5) من درست ندیدم اون آخرش اصغری بود که تیر زد!؟!؟!؟!؟! زرشک! آها راستی قسمت بعدی اون آقاهه که اومد با قباد حرف می زد به نظرم من باباش بود، نه؟! کی بود پس به نظر شما؟
+ نظر شما در مورد این قسمت چی بود؟ نظرتون در مورد فرهاد عوض شد؟ کدوم صحنه رو بیشتر دوست داشتید؟