وبلاگ - نقد و بررسی چند قسمت اخیر فصل سوم "شهرزاد" توسط هواداران

 سلام به دوستان همیشگی وبلاگ. بی حرف پس و پیش بریم به بررسی چندین  قسمت اخیر شهرزاد اما با یه سبک متفاوت.

 می خوام از همین جا چند تا تشکر بکنم از عوامل سریال و بعد برم سراغ "بررسی" نکات.

 + اول تشکر می کنم از نویسندگان عزیز که کلا نمی دونن چه کسی باید در مرکز توجه باشه. کانون اصلی داستان از  شهرزاد به شیرین به قباد به فرهاد به حشمت به  عمه ی قباد به هوشنگ به اصغری و حالا به اکرم تغییر کرد. شهرزاد حتی اگه بخواد ادای قهرمان ها رو هم در بیاره دیگه من مخاطب رو نمی تونه راضی کنه؛ انقدر که همه چیز بی هدف و بی ربطه.

+ تشکر ویژه دارم از امیر حعفری که در یک مونولوگ طولانی و حوصله سر بر به مخاطبین توضیح داد که چرا کینه ی دیوان سالارها رو داره. دوستان ِ نویسنده چیزی راجع فلش بک شنیدن؟ یا اینکه بذارن خود مخاطب با توجه به نشونه هایی که می ذارن داستان رو متوجه شه؟ بعید می دونم.

+ تشکر می کنم از پسر آقای فتحی که رسما هیچ زحمتی برای بازی کردن به خودشون نمی دن و بیشتر از اون تشکر می کنم از دوستان نویسنده که برای شخصیت ایشون جملاتی نظیر "بیا منو بخور" نوشتن. به حدی رسیدیم در سریال که مشخصه نویسنده ها زدن به پایه ی میزهاشونو و گفتن "اصلا به من چه" و هر جوری دوست داشتن دیالوگ نوشتن. می خوام بدونم چنین جملاتی اون موقع هم استفاده می شده؟!

+ تشکر می کنم از اکرم و گلاره عباسی که در این چندین قسمت اخیر فقط گریه و زاری کردن و طبق معمول کلیشه های سریال های ایرانی توهم زدن که بچه شون هنوز پیششونه و از این حرف ها. مشکلی نیست ما هم بخش های اکرم رو mute کردیم و فکر هم نمی کنم چیزی رو از دست داده باشیم.

+ تشکر می کنم (ولی صادقانه) از شهاب که بالاخره سعی می کنه یه جوری خودشو متفاوت نشون بده اما مشخصه که اونم خسته س و اصلا حوصله ی قباد رو نداره. درست مثل من.

خب تشکراتم تموم شد!!

حالا جدا از شوخی، داستان الکی بیخودی داره کش می یاد. الان این داستان امیر جعفری چی اضافه می کنه به داستان اصلی؟ آیا دشمنان و خونخواهان بزرگ آقا کم بودن؟ نخیر، نبودن و نیستن. چرا باید حالا یکی اونم با این بازی بد و (از نظر من) چندش آور جعفری انقدر داستانش بزرگ بشه؟

آیا فرهاد قراره بمیره؟ چرا دیگه دیوان سالارها ابهت قبل رو ندارن؟ یکی از مهم ترین و جذاب ترین نکات در مورد فصل اول همین ابهت و مرموز موندن بزرگ آقا بود. اما حالا چی داریم از این عمارت؟ هیچی.

واقعا نمی دونم در مورد چی باید بنویسم؟ هیچ چیز سریال دیگه خوب نیست. کاراکترهای جدید همه حوصله سر بر و کلیشه ای هستن و از همه بدتر لج آدمو در میارن! چطور می شه همچین کاراکترهایی رو دنبال کرد و دوست داشت؟!

نظر شما در مورد این چند قسمت آخر چیه؟

وبلاگ - نقد و بررسی قسمت های هشتم و نهم فصل سوم سریال "شهرزاد" توسط هواداران

 با سلام به دوستان و همراهان همیشگی!!
 قبل از اینکه به بررسی دو قسمت آخر «شهرزاد» بپردازیم باید بگم که دلیل دیر  ارسال شدنشون این‌ بود که بنده این هفته کنکور ارشد دارم و حقیقتش وقت  نمی شد چیزی بنویسم!
از طرفی‌ شهاب اونقدر تو‌ این دو قسمت نقش نداشت و خود سریال هم دوباره برگشت به فصل اول!! می پرسین چطور؟؟ پس‌‌ بریم سراغ بررسی دو قسمت آخر!
 
 
از اتفاقات مهمی که تو‌ این دو قسمت افتاد این بود که دقیقا مثل فصل اول، شهرزاد مجبور‌ شد خودشو فدا کنه برای فرهاد. حالا فقط موقعیت فرق می کنه. اما جالبیش اینجاست که قباد فک می کنه می تونه‌ دل شهرزاد رو بدست بیاره!! آخه آدم چقدر متوهم؟؟
فرهاد هم که همش می خواد بمیره! یه ذره به فکر شهرزاد و آینده شون نیست! آدم‌ به این خودخواهی ندیده بودیم! چطور حاضره به خاطر منافع ملی و سیاسی جونشو فدا کنه اما نه به خاطر زنش که ادعا می کنن عاشق همن؟! اصلا عشق دیگه چه معنایی داره تو‌ این سریال؟
حالا به نظر میاد قسمت های بعدی بهتر می شه. امیر جعفری فکرهای تو ذهن داره که جالبه باید دید چطور می خواد آقای فرهاد «خسته از همه جا» رو ترغیب به فرار از زندان بکنه؟
داستان ِ هوشنگ و معشوقه ش خیلی بی ربط بود. کاشکی زنش بهش بگه که خبر داره از خیانتش و حالشو بگیره! فک نکنه که هر کاری کنه زنش خبردار نمی شه! ولی خب کلا بی‌ربطه به داستان و‌ فقط برای پُر کردن وقته.
نظر شما در‌ مورد این دو قسمت چی‌ بود؟؟