دویست و سی و نهمین شب تصویربرداری سریال شهرزاد چطور بود؟
خدا را شکر، با نوع مدیریت و در واقع درایت خود آقای فتحی بهعنوان کارگردان موفق شدهایم یک رکورد مطلوبی را در کل کار حفظ کنیم. یعنی الان واقعا به لحاظ کیفی با روزهای اول تفاوتی نداریم چه بسا بهتر هم شدهایم ولی خب روزهای پایانی فاز یکم این کار را داریم سپری میکنیم و در ادامهاش باید ببینیم خدا چه میخواهد.
این دومین همکاری شما با حسنفتحی است، «مدار صفر درجه» و حالا «شهرزاد»، یکی در تلویزیون و این یکی در شبکه خانگی.
بله. هرکاری باید در زمان خودش ارزیابی و سنجش شود. مدار صفردرجه بهخاطر قصه جذابی که داشت و استفاده از لوکیشنهای خارج از کشور و از بازیگران خارجی، جذابیت ویژه خودش را داشته است ولی این کار هم داستان جذاب و پرکششی دارد و شاید بهگونهای در نمایش شبکه خانگی بشود از آن بهعنوان یک کار منحصربهفرد یاد کرد. علت جذابیت این کار این است که میتواند این افق را جلوی چشممان باز کند که آیا تماشاگر از قصههایی که رمانگونه است استقبال میکند یا خیر. چون اگر این اتفاق بیفتد به نظر من راه را برای اقتباسهای خیلی جذابی از رمانهای ایرانی باز میکند.
یعنی به «شهرزاد» امیدوار هستید.
بله، همهچیز نوید این را میدهد که انشاءالله کار خوبی از کار درآید. قصه خوبی دارد و تیمی که برای ساخت اثر دوره هم جمع شدهاند خیلی خوب و قابل توجه است. «مدار صفر درجه» و «شهرزاد» را باهم قیاس نمیکنم چون آن در جایگاه خودش خیلی خوب بود و انشاءالله این هم در جایگاه خودش کار قابل قبولی از کار درآمده است.
یکی از نکات «شهرزاد» شبکه خانگی است. قرار است این سریال در شبکه خانگی عرضه شود و تفاوتهای بسیاری با تلویزیون دارد. در سیما مخاطب هزینهای نمیکند و به تماشای سریال مینشیند اما برای شبکه خانگی باید هزینه کند، بخرد و در خانه تماشایش کند. فکر میکنید با این تفاسیر آیا استقبالی که باید، از این کار میشود؟
من خیلی به این مدیوم جدید هم علاقهمند هستم و هم احترام میگذارم. به دلیل اینکه بستری است که میتواند مقداری خارج از محدودیتها و یکسری ملاحظات در چارچوب اندیشه حرکت کند. قاعدتا تلویزیون همیشه محدودیتهای خاص خودش را دارد، سینما هم باز محدودیتهای خاص خودش را به لحاظ شرایط بازگشت سرمایه و اینها دارد. اما شبکه نمایش خانگی به نظر من تا به حال نامطلوب مورد استفاده قرارگرفته میتواند حلقه اتصالی باشد برای تغییر ذایقه مخاطب درمورد سریالهای تلویزیونی یا فیلمهای سینمایی.
یعنی اثری باشد که هم فاکتورهای سینمایی را دارا باشد و هم در مدیوم سریال تعریف شود.
دقیقا، چون طبیعتا کاری که میخواهد ساخته شود و به مردم فروخته شود در ساختار باید مدیوم سینما را رعایت کند و در واقع در طول مدت و کشش مدیوم تلویزیون را دارا باشد که این چیز خوبی است. به این دلیل که شامل مثلا برآوردهای دقیقهای نمیشود که حالا سریال بیخودی کش پیدا کند و بتواند سود بیشتری را برگرداند. در این مدیوم در دنیا نمونههای خوب زیادی دارد ساخته میشود که البته ما هیچوقت آن امکانات ساختاری تکنیکی و تکنولوژی را فکر نمیکنم بتوانیم داشته باشیم اما متد نمایش تصویری یا ادبیات نمایشی و بحث سریالسازی یا فیلمسازی مبتنی بر قصه و پیچیدگی کاراکترها، شخصیتها و اینهاست. از این بابت چون ما ادبیات خیلی غنیای داریم، میتواند جدیتر برایمان باشد و منبع قابل اعتمادی از طرحها و قصهها باشد تا بتواند با تماشاگر ارتباط برقرار کند.
به تمام این دلایل فکر میکنم شبکه خانگی بهراحتی میتواند در خدمت تولید ادبیات نمایشی قرار بگیرد که تا به حال از آن به خوبی استفاده نکردهایم؛ ما میتوانستیم براساس قصههای کهن یا قصههای معاصر آثاری را بسازیم و ارایه بدهیم که بتواند نسل گذشته را به نسل آینده ارتباط دهد.
الان نسل جدید خیلی حوصله این را ندارند که بروند و در مورد مولانا، بوستان و گلستان یا داستانهای کلیله ودمنه تحقیق کنند ولی هنر سینما و این مدیوم تازه میتوانست اینها را به روز کند و براساس آن داستانها کارهایی تولید کند که وقتی ریشهیابی میکنیم متوجه شویم که بله، این یکی از داستانهای مثنوی معنوی است یا مربوط به نویسنده قرن فلان است یا نویسنده معاصر. به این شکل میتواند این مدیوم پل ارتباطی خوبی باشد.
نزدیک به ١٠ سال پیش در مصاحبهای که با شما داشتم درباره اینکه «چرا در فیلمهای بد و غیرقابل قبول بازی میکنی» پرسیدم و پاسخ دادید که «مهم این است که من در آن کار خوب نقشم را ایفا کنم، پرکاری میکنم و آنقدر بازی میکنم تا به آن نقطه که باید برسم»؛ حالا و بعد از گذشت نزدیک به یک دهه اما شهاب حسینی به نظر گزیدهکار شده است. دیگر در هر پروژهای حضور پیدا نمیکند و انگار خودش را پیدا کرده است.
خب از آن موقع یک مقدار بزرگتر شدهام. آن موقع من ٣٠ سال داشتم و حالا ۴٢ سال دارم. قاعدتا یک تفاوتی باید به وجود بیاید. بهطور کلی مسیر تعالی را در هرکاری و رشتهای که دنبال کنی، میبینی که از سطح به عمق میروی و ژرفا برای شما بیشتر میشود. وقتی این اتفاق میافتد مثال آن میشود که غواصی در عمق ٧٠٠ متری با غواصی در عمق دو، سه متری خیلی فرق میکند، تجهیزات آن فرق میکند و وقتی قرار است شما به اعماق بروید قاعدتا باید مجهزتر باشید. آن موقعها به هرحال به اصطلاح سعی کردم انتخاب علیالسویه نداشته باشم و هر آنچه بوده هم اینگونه بوده که بالاخره میرفتیم که یک اتفاقی بیفتد که یا میشد یا نمیشد. ولی الان من به فکر یکسری تاثیرگذاری زیربناییتر درکارم هستم. حقیقتش الان اقناع نمیشوم از اینکه حالا اینجا بروم و این نقش را بازی کنم یا حالا بروم آنجا و آن نقش را بازی کنم.
از همین بلوغهای انتخاب صحبت میکنم. انتخابهای شما به یک بلوغ رسیده است.
البته باز هنوز به مطلوب نرسیده است. ولی خب بله، تلاش بر این است که گزیدهتر انتخاب کنم. بهخصوص اینکه آن موقع هم حجم تولید کارها اینقدر زیاد نبود. الان با توجه به زیادی حجم تولیدات در زمینه چه سریالهای تلویزیونی، چه شبکه نمایش خانگی و چه سینما، بعضی از آنها به مثابه تلههای انفجاری عمل میکنند. یعنی اگر آن موقع تلاش میکردیم که به کمیت کارمان بیفزاییم حالا باید تلاش کنیم و مواظب باشیم که به قول معروف در این تلهها گیر نیفتیم.
جدای این یک جورهایی انگار به پشت دوربین بیشتر علاقه پیدا کردهاید.
حقیقتش این است که از دیدن خودم در جلوی دوربین خسته شدهام و بیشتر میل دارم نتیجه تفکر خودم را جلوی دوربین ببینم. به همین خاطر به کارگردانی روی آوردم و الان هم به تجربه تهیهکنندگی دست زدهام. در جهت اینکه بیشتر بهخصوص از بچههای تازهکارتر در زمینههای کارگردانی و بازیگری بتوانم استفاده کنم. یعنی یک مقدار سینما را از این خزانه محدود و خالی بتوان نجات داد و آدمهای بیشتری را به سینما پیشنهاد کرد.
