شهاب حسینی - سال فیلم اولی ها؛ نگاه "کافه سینماه" به فیلم "چهارشنبه"
کافهسینما – سید آریا قریشی: این سومین سالی است که کافهسینما در مطلبی مجزا به فیلمسازان تازهواردی میپردازد که نتیجه کارشان از جنبههایی امیدوارکننده و به طور جدی کنجکاویبرانگیز است (لینک مطالب مربوط به دو دوره گذشته را میتوانید در انتهای مطلب مشاهده کنید). اما امسال به نظر میرسد حضور فیلمسازان تازهوارد جدیتر و امیدوارکنندهتر از دورههای قبلی است.
به طوری که برخی از فیلمهای اول جشنواره امسال را میتوان در میان بهترینهای جشنواره تا به اینجا قرار داد. این، بخش اول از مطلبی است که به بررسی مختصر فیلمهای اولی میپردازد که لااقل از جنبههایی حسابی امیدوارکننده به نظر میرسند. این مطلب، به امید خدا قسمت دومی هم خواهد داشت که به زودی منتشر خواهد شد.
چهارشنبه (سروش محمدزاده)
چرا اثر امیدوارکنندهای است؟: بر خلاف دو مورد قبلی، اجرای بسیار جمع و جوری دارد.چهارشنبه شرایط تولید بسیار دشواری داشته و همین که عوامل فیلم توانستهاند این پروژه را به شکلی آبرومند به سرانجام برسانند نشاندهنده اراده و علاقهای است که کلید حل بسیاری از مشکلات است. اولین فیلم محمدزاده، نمونهای از «نهضت سینمای ارزان» است که قرار نیست از غر زدنهای همیشگی سوءاستفاده کند. نکته کلیدی همین است: محمدزاده بدون نق زدنهای معمول در مورد کمترین امکانات، تمام تلاش خود را به خرج داده تا با همین امکانات محدود بهترین نتیجه ممکن را به دست بیاورد و این، اتفاق بسیار شوقبرانگیزی است. فیلم همچنین ماجراهای مربوط به قصاص را این بار از دید خانواده قصاصکننده نشان میدهد و همین باعث ایجاد موقعیتهایی میشود که نمونههایش را کمتر در سینمای ایران به یاد میآوریم. تا جایی که به یاد داریم، بخش قابل توجهی از فیلمهای مربوط به قصاص از دید خانواده فرد قصاصشونده روایت میشدند. ایجاد این پیچش در زاویه دید در چهارشنبه باعث میشود تا فیلم نگاه تازهای به مسئله قصاص پیدا کند؛ نگاهی که با توجه به ارتباط داستانی میان دو خانواده جذابتر هم میشود. فیلم همچنین به اندازه کافی دارای پیچها و گرههای داستانی است تا تماشاگر را علیرغم تمام کمبودهای روایی تا انتها روی صندلی حفظ کنند.
چه نکاتی به فیلم ضربه میزنند؟: کمیت فیلمنامه بدجوری میلنگد. شخصیتها در بسیاری از موارد بدون دلیل منطقی حرف نمیزنند و سکوت خود را تا جایی ادامه میدهند که فیلم از نظر زمانی به حد و اندازههای یک فیلم بلند نزدیک شود. ضمن این که بسیاری از رفتارهای شخصیتها توجیه منطقی ندارد: به آنها گفته میشود که باید چه کاری انجام دهند اما آنها سر بزنگاه مدام دارند مسیر عکس را طی میکنند و در پاسخ به تحیر شخصیتهای دیگر استرس و غافلگیری را بهانه قرار میدهند و گاه خیلی راحت میگویند: «نمیدانم». درست است که در زندگی واقعی چنین مواردی برای همه ما پیش آمده، اما اصول درامپردازی در سینما بر اصول زندگی واقعی اولویت دارد (همانطور که در زندگی واقعی این «حوادث» هستند که بسیاری از اتفاقات را رقم میزنند اما در یک فیلم سینمایی ذرهای استفاده بیش از حد از عنصر تصادف خودش را به وضوح نشان خواهد داد مگر این که جهانبینی فیلم به شکل منسجمی در مورد نقش تصادف در زندگی بشر باشد). از این گذشته، انتخاب اشتباه بازیگران در برخی از نقشها به یکدستی فیلم ضربه زده است.
چه چیزی میتواند در ادامه راه به فیلمساز کمک کند؟: در درجه اول حفظ این عشق و علاقه به فیلمسازی بدون غر زدن و بدون خودنمایی از طریق تأکید بر کمبود امکانات. محمدزاده در همین فیلم اولش نشان داده که شایستگی توجهات بیشتر را دارد و حالا باید امیدوار باشد تا فیلم بعدیاش با بودجه بیشتر و در شرایط حرفهایتری ساخته شود. تناسب میان زمان فیلم و پتانسیل ایده اولیه هم نکتهای کلیدی است. با ایدهای یک ساعته نمیتوان فیلمی نود دقیقهای ساخت. وگرنه نتیجه مثل چهارشنبه در برخی از لحظات آزاردهنده میشود.