وبلاگ - نقد و بررسی فیلم "برادرم خسرو" توسط هواداران
سلام دوستان خوبم. با اینکه کمی دیر شد اما بالاخره تونستم نقدی کوتاه در مورد فیلم خوب "برادرم خسرو" بنویسم و باهاتون به اشتراک بگذارم. اگر هنوز این فیلم رو ندیدین، این پست و کامنت ها رو نخونین تا داستان فیلم لو نره.
شما هم همچون همیشه، نظرتونو در مورد فیلم تو بخش کامنت ها بگید!! نظرتون در مورد شهاب، بازیش، کلیت داستان و پایان بندی اش چی بود؟!
+ این پست تا پایان اکران فیلم ثابت هست.
این از نقد من در مورد این فیلم:
"برادرم خسرو" فيلمي بود كه از همون روزهاي اول توليدش، به آن دلخوش بودم. موضوع جذاب و گيرا بود و عكس هايي كه هر روز منتشر مي شد خبر از بازي اي خوب و فيلمي سر به زير مي داد.
فيلم در مورد خسرو است اما ما زندگي اش را از ديد برادرش مي بينيم. برادري كه زندگي آرام و پر از نظمش با آمدن برادر رها و پر جنب و جوشش به هم مي ريزد. ناصر آدمي است منظبط؛ همه چيزش سر جايش است؛ زندگي شخصي و حرفه اي اش در بهترين حالت ممكن برايش ترتيب داده شده؛ اما براي خسرو اينها مهم نيست. خسرو در جواني اش آنارشيست بوده، مثل برادرش و پدرش دندان پزشك نيست و دست و پا شكسته موسيقي، علاقه ي هميشگي اش را دنبال كرده. در طول فيلم متوجه مي شويم كه رابطه ي خسرو با پدرش هم پستي بلندي هاي زيادي داشته. وقتي تمام تكه هاي پازل را كنار هم مي گذاريم، متوجه مي شويم كه خسرو در تمام زندگي اش به نوعي تنها بوده. هيچ وقت هيچكس نظرش را نخواسته، به خواسته هايش توجهي نداشته. اين را بايد از لا به لاي حرف هاي برادرش بيرون بكشيم و اينكه چطور خسرو را سركوفت زدند.
داستان اما در مورد عاقل بودن و تظاهر به سالم بودن است؛ خسرو تكليفش مشخص است؛ او خوشحال است و مي خندد و مي خواند و مي رقصد تا موقعي كه كسي كاري به كارش نداشته باشد و به آهنگ گوش كردن هايش سر صبحي اش پاپيچ نشود، از سوال هاي بيجايش ناراحت نشود و در كلي چيزي نگويند تا حال خوشش از بين برود.
اما ناصر تظاهر است. تظاهر مي كند كه از خسرو سالم تر است. تظاهر مي كند كه عاقل است و دست به كارهاي وحشتناك نمي زند. مدام نگران اين است تا مبادا از خسرو خطايي سر بزند و كاري دست خودش بدهد در حالي كه خودش با خونسردي قصد جان برادرش را مي كند؛ به راحتي در چشمان همسرش نگاه كرده، دروغ مي گويد و منكر همه چيز مي شود. ناصر هيولاي واقعي است. ناصرها هيولاهاي واقعي هستند كه زير پوست سالم و عاقل و با دانش بودن قايم شده و براي همه حكم ساده مي كنند.
خسرو صادق است؛ حال بد و خوبش آنقدر نمايان است كه نيازي به كند و كاو و رمزگشايي نيست. اين ناصر است كه بايد مواظبش بود و ازش هراسيد.
و اما بازي شهاب؛ مي شود گفت تركيبي بود از تمام بازي هاي خوبش. تكه هاي از احمد ِ درباره ي الي، امين ِ پرسه در مه، كوروش ِسوپراستار؛ كه اصلا هم بد نيست و من كه بسيار هم لذت بردم و دوست دارم دوباره و چندباره ببينمش. خسرو فقط نياز به فهميدن دارد؛ فقط لازم است كسي او را دوست داشته باشد و مدام دهانش را با قرص نبندد. چهره ي آشفته ي شهاب، به خوبي توانسته پريشاني و سردرگمي خسرو را نشان بدهد. خسرويي كه در نهايت آنقدر خسته است كه حتي حاضر نيست برادرش را به خاطر كاري كه كرده سرزنش كند. مثل هميشه شهاب توانسته بي تابي و بي حوصلگي را به خوبي در بازي اش نمايش بدهد. شهاب مثل هميشه خوب است؛ اين ديگر ثابت شده و نيازي به گفتن دوباره ندارد!
نظر شما در مورد فيلم چي بود؟؟