بدون مقدمه می ریم سراغ قسمت دوم!
 خب خداروشکر که هم اکرم و هم بچه اش زنده ان! البته خیلی عجیبه که بچه زنده  س— با اون وضعیتی که اکرم‌ افتاد، بچه چطور جون سالم به در بُرده، خدا عالمه!
 راستی این سروان و اکرم چه رابطه ای با هم داشتن؟ سروان که می دونم کلا از  بچه مایه دارها بدش می یاد و می خواد هر جوری شده، قباد رو به خاک سیاه  بشونه!
کلا باید هر فصل به نام یکی از کاراکترها می شد! الان رسما داستان در‌ مورد شهرزاد نیست! این قباده که توهم زده همه می خوان‌ شهرزاد رو از چنگش در بیارن. ‌
شهرزاد هم معلوم‌ نیست فازش چیه، فرهاد تو‌ خونه پیششه بعد عکسشو نوازش‌ می کنه! آها، چون نمی تونه به خودش واقعا دست بزنه!!! فهمیدم!! 😂
 
 
حالا به نظر می یاد که قراره اتفاقاتی در رابطه با شهرزاد بیفته در قسمت های بعدی! اما به نظرم حداقل باید علاقه و بی تابی مادر به فرزند رو‌ یه کم نشون بدن. شهرزاد انگار خیلی هم‌ خوشحاله که بچه وبال گردنش نیست، واسه خودش کشیک‌ می ره! نمی گم حالا صبح تا شب عزا بگیره اما حداقل به جای اینکه عکس شوهرش که بغل دستش هست رو نوازش نکنه، عکس بچه شو‌ در آغوش‌ بگیره و مثلا شب ها قبل از خواب براش‌ دعا بخونه و‌ اینها! هیچ کدوم‌ از اینها نبوده، حالا شما صبر کنین، دو سه قسمت بعدی شهرزاد می شه «مادر نمونه و فداکار!»
صابر اندکی رو‌ مخه با طرز حرف زدنش و کلا تهران مدرنی حرف می زنه! اما‌ رابطه ش با هاشم خیلی طبیعی تر‌ و بهتر از رابطه ی هاشم با فرهاد هست!! 😂 فرهاد کلا زندگیشو‌ گذاشته پای سیاست؛
اصلا باید اسم‌ این فصل رو می گذاشتن:«هاشم همه دست و پاچلفتی ها را نجات می‌دهد!»
اهم، شهاب جان، اندکی ورزش هم بکنی‌ بد نیستا! اون چه هیکلی‌ بود آخر! 😅🤓
اون صحنه ای که پسربچه اون حرف های بی مزه رو می زد واقعا مسخره بود! اما‌ خب حال هوشنگ گرفته شد! مردک تو‌ روز روشن!
+ تیزر قسمت بعد رو‌ دیدین؟ به نظرتون سرنوشت قباد همون می شه در آخر؟