سلام به همراهان همیشگی وبلاگ! بریم که داشته باشیم نکات قسمت  سیزدهم رو! اگه هنوز اپیزود جدید رو ندیدید برای لو نرفتن داستان، این پست رو  نخونید.

 

 

  • اون صحنه ی قباد و شیرین سر میز صبحانه واقعا دوست داشتنی بود. قباد خیلی دوست داشتنی بود؛ حالا به نظرتون چی تو سرشه؟ چون می دونیم همه که از شهرزاد خوشش می یاد! شاید می خواد یه جوری شیرین رو رام کنه؟! نمی دونم!
  • اون یارو که شیرین می خواست باهاش شراکت راه بندازه مثل آدم آهنی دیالوگ می گه! یعنی هیچکس نبود به جای او بذارن؟ البته شخصیت آن چنان مهمی به نظر نمی یاد اما باز هم! حرف های قباد تو اون صحنه هم جالب بود!

  • خب خوب شد این قضیه رویا و فرهاد هم معلوم شد! فرهاد می خواست هر طوری شده یکیو پیدا کنه تا از فکر شهرزاد بیاد بیرون! اما فکر نمی کنم بتونه به این راحتی ها فراموشش کنه!! حالا این نکته می مونه که آیا زوج اصلی سریال فرهاد و شهرزاد ن که هر طور شده به هم می رسن؟! ا قباد و شهرزاد؟! 
  • این سیمین خیلی بد دیالوگ می گه. خیلی. مونا احمدی بازیگر خوبیه اما نمی دونم چه اصراری بوده که اینطوری حرف بزنه!
  • درسته که سریال خوبه داستان های فرعی زیاد داشته باشه اما بهتره جذابن باشن. حالا حتما باید برای تک تک شخصیت ها یه شوهر/زن پیدا بشه؟! منظورم رابطه ی شاگرد هاشم آقا و دخترشه. اصلا برای من جذاب نیستن. بود و نبودشم هیچ فرقی به حال داستان اصلی نمی کنه. 
  • نمی دونم قبلا گفتم یا نه کاش یه ایپزود فلش بک داشته باشن. مثلا ببینیم فرهاد و شهرزاد چطور با هم آشنا شدن؛ رابطه ی قباد و حشمت چطوری شکل گرفته؟ به نظرم جذاب می شد. اما بعید می دونم ساخته باشن.

دیالوگ های برتر قباد:

-حشمت:"اسمش که یادته؟"

قباد:"قیافه ی نحسش یادم هست!"

-قباد:"اتفاقا از بد حادثه، جای حرفهایی که می خوام بهت بزنم، درست همین جا، جلوی در مستراح ست!"

+ نظر شما در مورد این قسمت چی بود؟!