وبلاگ - نقد و بررسی قسمت آخر فصل دوم سریال "شهرزاد" توسط هواداران
فصل دوم سريال ِ "شهرزاد" تموم شد! فصلي كه كاملا بي خود و بي جهت ساخته شد!! بريم ببينيم تو اين قسمت چه اتفاق هايي، چرا افتاد؟
اول از همه برسيم به قتل بلقيس! باز هم تكرار مي كنم، چرا؟؟ چرا بايد اين كاراكتر كشته مي شد؟ چرا انقدر زود فهميديم قاتل كيه؟ الان دلمون رو به چي خوش كنيم براي فصل بعد؟؟ مثلا اگر طوري مي شد كه هم به نصرت شك مي كرديم و هم به اكرم جالب تر مي شد و اينكه نمي گفتن تو اين فصل كي كشته و هي بهمون كلك مي زدن! به اين ميگن داستان نويسي ِ ناب كه البته وقتي سريع بخواين داستان ِ هزار تا شخصيت ِ بي هدف رو به سر برسونين، نمي تونين چنين داستاني طراحي كنين.
الان نكات مهم براي فصل بعدي چيه؟؟ بايد ببينيم شيرين چي مي شه؟ اون كه تا الان ديوونه شده بود چون باباش مرده بود. حالا هم كه عمه ش مرده و يه دور هم مي خواد براي مُردن ِ اون غصه بخوره و ديوونه بشه. چنان شخصيت خوبي كه تو فصل اول مخاطب مشتاق بود ببينه چه كار مي كنه و چه كلكي تو ذهنش داره، تبديل شده به يه اسم كه الكي شخصيت ها اونو بهونه مي كردن تا داستان رو با اهميت نشون بدن؛ در حالي كه اصلا اينطور نبود و من ِ مخاطب از اين شيرين ِ جديد خسته شده بودم و دوس داشتم برگرده به همون موقعي كه نويسنده مي دونست داره چي كار مي كنه.

از قباد هم كه نگيم بهتره. طبق معمول با دو تا داد و بيداد سر و ته شخصيت ِ بلاتكليف ش رو سر آوردن. الان براي چي بايد منتظر فصل بعد و قباد باشيم؟ كه به شهرزاد برسه؟ (كه مي دونيم نمي رسه). چه چيزي در انتظار اين شخصيت هست؟ حالا هم كه بلقيس نيست اما در عوضش هيچ كس ديگه اي هم نيست! رقباي بزرگ آقا رو كه همون قسمت اول سر به نيست كردن و فقط مونده بهبودي. يعني كل سيزن بعدي بايد شاهد به هم پريدن هاي اين دو تا باشيم؟؟ نه، متشكرم!!
از اونجايي كه معلومه داستان ِ فرهاد جديه. ديديد كه صحنه هايي از فصل سوم رو نشون دادن كه شهرزاد داره خاك مي ريزه رو سرش. اين يعني فرهاد مي ميره، ها؟؟ سر همين جريانات سياسي؟؟ آيا احمقانه نيست؟؟ نمي دونم، اصلا داستان هاي اين فصل انقدر نچسب بودن، انقدر بد نوشته و اجرا شدن كه اصلا علاقه اي ندارم بدونم براي فرهاد و وسوسه هاي جنبشي ش چه اتفاقي مي افته. درسته كه از همون اول سياسي بوده اما از اونجايي كه نويسنده خواسته يا ناخواسته قباد رو شخصيت اول كرده، داستان ِ فرهاد از حاد بودنش در اومده و احمقانه شده. دو داستان كاملا جدا كه اگر هر كدوم تكي براي خودشون بودن جذاب بودن اما در اين سريال، داستان قراره در مورد شهرزاد باشه. كه البته در اين فصل راجع هر كسي بود جز شهرزاد.
شهرزاد تو اين فصل عملا هيچ نقشي نداشت. شده بود ورد زبون ِ قباد تا هر وقت كم مي آورد، اسمشو به زبون بياره تا به مخاطب يادآوري كنه سريال در مورد كيه و چيه. كاملا خنثي و بي ربط. اصلا انگار ترانه هم دوس نداشت نقششو. از اون نقش اول ِ حاضرجواب ِ قوي رسيد به زني كه تاب مي خوره بين شوهرش و بچه ي اون يكي شوهرش. هرازگاهي هم بهمون يادآوري مي شه كه خيلي دكتر خوبيه. همين.
قراره داستان ِنصرت رو داشته باشيم تو فصل بعد؟؟ الان نصرت به كجا مي رسه؟ چرا انقدر همه ي كاراكترها بلاتكليفن؟
اصلا ديالوگ ها هم ضعيف هستن. شما (زبونم لال!) مقايسه كنين با "مدار صفر درجه". چقدر تفاوت، چقدر كيفيت اين ديالوگ ها سخيف و بد هست؟ اون صحنه ي دردودل ِ شهرزاد و هاشم مي تونست خيلي خيلي بهتر و تاثيرگذارتر باشه اما نبود. ديالوگ هاي خشك و بيروح. عشقي كه فقط ازش شنيديم. و اينكه مي خواستن داستان هاشم و بلقيس رو ربط بدن به شهرزاد و فرهاد؟؟؟ چرا؟؟ شهرزاد چرا حس مي كنه كلي سختي كشيده تا به عشقش برسه؟
در مجموع اين فصل بسيار حوصله سر بر و يكنواخت بود. يه خط داستاني بيخودي كِش مي اومد و نقش هاي جديد خيلي بي هويت و تك بعدي بودن. ما هنوز با كاراكترهاي اصلي ارتباط كامل برقرار نكرديم و نويسنده مي خواد ١٠ تا بيشتر رو در ١٥ تا اپيزود براي ما معرفي كنه. واقعا اينطوري نمي شه!
نظر شما در مورد اين قسمت، اين فصل چيه؟ به نظرتون فصل بعد داستان چطور پيش مي ره؟ آيا اصلا علاقه اي دارين تا يه فصل ديگه ببينيد؟