شهاب حسینی - شهاب حسینی از آخرین فیلمش می گوید
![]()
ورود به عرصه هنر و بازیگری
من درسم بد نبود، دنبال این درس خواندن کارهای دیگری هم انجام میدادم.یک مدتی رفتم طلاسازی کار کردم، پدرم خیلی مخالف بود. پدرم دبیر بود، میگفت من به بچههای مردم درس میدهم ولی نمیتوانم تو را آدم بکنم!چون فهمیدم فوتبالم خوب است، رفتم فوتبالیست شدم و در تیم نوجوانان پاس بازی کردم، یک مدت هم رفتم آموزش آرایشگری دیدم.بعد، دنبال یک کاراکتر اجتماعی میگشتم برای خودم تا به این نتیجه رسیدم که در بازیگری میتوانم آن را به دست بیاورم و آمدم سراغ سینما.یک سال تمام تلاش میکردیم یک تئاتر دانشجویی بسازیم برای دو اجرا، آن هم با شرایط دانشجویی، یعنی نداشتیم که خرج کنیم. شام و ناهار در کار نبود نهایتاً یک بیسکویت و چای، اینها را تحمل کردم تا به کاراکتری که میخواستم برسم. من در سینما کسی را نمیشناختم، پدرم دبیر بود و هیچ یک از اعضای خانوادهام در سینما نبودند، اما خودم خواستم، یاد گرفتم و تلاش کردم. سال ۷۱ رفتم کلاسهای مرحوم استاد سمندریان، در آن موقع خانم مینا ابراهیمزاده نقش کوتاهی در یک نمایشنامه به من پیشنهاد داد. ستاره اسکندری هم نقش اول این تئاتر را بازی کرد. نقش من فقط سه بار روی صحنه میآمد؛ بار اول میگفت: «قبله عالم، دروازههای جنوبی شهر درهم شکست» بار دوم میگفت: «دروازههای شمالی درهم شکست» و آخرین بار هم میگفت: « شهر درهم شکست» این تئاتر را دو سال تمرین کردیم و چهار بار اجرا!
ورود به تلویزیون
از طریق آقای بهروز مقدم؛ میخواست یکی از آیتم های ماه رمضان را کارگردانی کند من را هم برای یکی از نقشهایش انتخاب کرد.یک مدت در رادیو کار طنز کردم و اتفاقاً فهمیدم هیچ استعدادی در این کار ندارم، ولی اجرایم بد نبود از همان جا رفتم سراغ اجرا. در همین اجراهای رادیویی فهمیدم برای برنامه اکسیژن تست میگیرند، یک هوندای ۱۲۵ داشتم با آن رفتم شبکه ۲ و تست دادم و از بین ۱۳۰ نفر برای اکسیژن انتخاب شدم. یک سال اجرا کردم بعد از یک سال فهرست مازاد قرار گرفتم و…
هیس دخترها فریاد نمی زنند!
در تحقیقاتی که من برای کارم انجام میدهم، متوجه نکاتی میشوم. سینمای ما به هر حال یک صنعت وارداتی است و خصایصی را همراه خود آورده است.زبان سینما یک زبان جهانی است که باید به یک استاندارد برسد و به زبان مشترکی تبدیل شود.امروز مخاطبی که من میبینم حرفهای، باهوش، زیرک و پر از محفوظات ذهنی روز است. بسیاری ازمردم آثار سینمای روز جهان را دیدهاند و دیگر سینما برایشان تفریح نیست بلکه یک دغدغه است و این کار مسئولیت ما را سنگین میکند.در حالی که از برخی بزرگان توقعاتی داریم ولی برآورده نمیشود، من این فیلم را (هیس دخترها فریاد نمی زنند! )در بین سه اثر برتر پوران درخشنده میدانم و خوشحالم که در رکاب او حضور داشتم.در روزگاری که سوسن تسلیمی رفت و تا مدتها جایگزینی نداشت، امروز به حضور بازیگرانی همچون طناز طباطبایی و نیما صفایی امیدوار هستیم تا این چرخه همچنان ادامه داشته باشد.
با مساله اعتبار و جایزه و سیمرغ از نگاه کم اهمیتی برخورد نمیکنم اما اینها به نوعی سم کار ما تلقی میشوند چون تا وقتی عنوانی داده نشده، بازیگر میتواند آزادانه پرواز کند اما همین که جایزه میگیریم عشق جای خود را به ترس میدهد و مجبور می شویم که با حساسیت و وسواس پیش برویم.من در کار خود پیرو یک خطمشی هستم و حضور در «هیس دخترها فریاد نمیزنند» در همان جهت است.
سینما با طرح موضوعات اجتماعی میتواند مسائل را به چالش بکشد و وظیفه ما به عنوان کسی که کار خدماتی میکند این است که خوراک اندیشه تولید کنیم.موضوع فیلم «هیس دخترها فریاد نمیزنند» از همان ابتدا دل ما را لرزاند و خواستم که در آن حضور داشته باشم.
+ منبع : سایت کلبه کولاک


